(در حاشیهی صحبتهای عبدالرب رسول سیاف در مورد جنگهای داخلی)
رحمتالله ارشاد
دوران پس از حکومت نجیب از صفحات سیاه تاریخ افغانستان است. جهادی که برای استقلال و آزادی به راه انداخته شد، به تجاوزها و انسانکُشی برای تمامیتخواهی منجر شد. مجاهدین که انتظار میرفت سرداران یک مبارزهی ملی و آزادیخواهی شوند، به دیوهای قاتل و متجاوز قومی تبدیل شدند. عشق مبارزه برای رهایی از بند استعمار به جنون کشتار انسانهای بیگناه و آزاد از گروهها و تعلقات قومی فروکش کرد. این همه در فاصلهی چند سال شروع و انجام شد. نسلی که مبارزان و مجاهدان راه استقلال و آزادی بود، ستمگران و قاتلان یک نسل و یک تاریخ و انسانیت این سرزمین نیز بود و البته که مجاهدان راستین و گمنام استقلالخواهی از این حکم مستثنااند. آن مجاهدان، نه بر برادرشان شمشیر کشیدند و نه بر ناموس برادرشان تجاوز کردند. آن فداکاران، اکنون گمنامترین انسانها و فقیرترین مردمان این شهرند. اما جهادی که برای زدودن استعمار شروع شد، با کشتار و چپاول ادامه یافت، اکنون نیز مناصب بلند قدرت و ثروت را در اختیار دارد. جهادیان آن روز، ظالمان دیروز و چپاولگران امروزند.
آنچه که تحت دورهی تاریخی «حکومت مجاهدین» بر انسانهای این سرزمین روا داشته شد، جنایت هولناک علیه بشریت در این سرزمین بود. جنایتی که از ما بر ما انجام شد، نه قابل کتمان است و نه قابل بخشش. رنج آن کشتار و ظلم و رنج مظلوم و بیچارگی ما، دوباره از همهی ماست. اما اکنون دردآورتر این است که جانیان و عاملان آن همه ستم و انسانکُشی از آنچه که کردهاند، خود را مبرهن و پاک میدانند. عبدالرب رسول سیاف، یکی از عاملان اصلی جنایاتی است که در این سرزمین انجام شده، اما بیشرمانه کشتار و قتلهای گروهی انجام شده در دوران حکومت مجاهدین را یک اشتباه میداند. سیاف به عنوان یکی از چهرههای برجستهی سیاسی آن روزگار، نه تنها که کشتارها و جنایتهای گذشته را به عنوان یک جنایت بزرگ نمیشناسد، بلکه آن را به عنوان یک اشتباه خیلی کوچک و نه چندان مهم، نادیده میگیرد. سیاف جنایتهای دوران جنگهای داخلی را ناشی از یک اشتباهی میداند که از دعوا علیه حکومت مجاهدین شروع میشود و با کمک کشورهای خارجی گسترده میشود. توضیح سیاف در مورد آن همه جنایتی که بر انسانهای این سرزمین صورت گرفت، در همین چند کلمه خلاصه میشود. بیزبانی او در شرایطی که زبانش خیلی دراز و سنگین است، بیانگر چند نکته است:
اول، برای همه آشکار است که وسعت جنایتهای دوران حکومت مجاهدین، چقدر است؛ چه تعداد انسان در آن زمان کشته شد، چند میلیون انسان بیخانمان و آواره شد، شهر چه شد، زیرساختها چه شدند، اعتماد و برادری کجا رفت، نسلی که از دل جنگ بیرون آمد، چگونه فکر میکند و از همه مهمتر، چه میراثی از آن زمان برای ما باقی ماند؟ اما بیاعتنایی و حرف نزدن سیاف در مورد آنچه که شد، نشان دهندهی روحیهی خشن و آمیخته بودن با خشونت است. هر انسان دیگری غیر از سیاف اگر در برابر چنین پرسش مهمی قرار میگرفت، بدون شک حرف بیشتر برای گفتن داشت. اما سیاف چیزی برای گفتن نداشت. از نظر سیاف، آنچه که در آن زمان صورت گرفت، یک حادثهی کوچک بر اثر یک اشتباه کوچک بود. یقیناً اگر شخصی جنایتی با این وسعت و بزرگی را یک حادثه و رویداد کوچک بر اثر یک اشتباه بداند، شکی نیست که خشونت بخشی از زندگی و طبیعت اوست. خشونت برای او مفهوم و اندازهی وسیعتری را شامل میشود. آنچه که در کابل گذشت، یک خشونت ناچیز است. سیاف از جنایتهای دوران جنگهای داخلی و حکومت مجاهدین چنین برداشتی دارد و لذا سیاف با خشونت آمیخته و رفیق است. خشونت نیز از نظر سیاف اندازه و حجمش وسیعتر از آنچه هست که در کابل گذشت.
دوم، بیتوجهی سیاف و نپرداختن به موضوع جنایاتی که در دوران حکومت مجاهدین صورت گرفت، ممکن است ناشی از احساس مجرم بودن سیاف باشد. هرچند که سیاف و دشمنان و رفیقانش (شرکای چپاول و قتل) در برابر پروسهی عدالت انتقالی ایستادند و قانون عفو عمومی را به تصویب رساندند و شاید برای سالهای سال خود را از محاکمه کردن بیمه کرده است. اما بعید نیست که نفس آن جنایات، جانیان را آرام نمیگذارد. شاید سیاف با وجود سکوت و عدم معذرتخواهی از قربانیان، خودش نیز احساس میکند که مقصر و مجرم است. چنین حسی برای آنانی که جرأت اعتراف و عذرخواهی را ندارند، جسارت صحبت در مورد جنایات انجام شده را نیز نمیدهد. این روح آگاه از مجرم بودن، رویکرد شما را نسبت به آنچه که کردهاید، تغییر میدهد. شما نمیتوانید به همان اندازه که در سایر عرصهها و موضوعات حرف و حدیث میگویید، در این مورد نیز سخن بگویید و تحلیل کنید. از این رو، سکوت و کمحرفی سیاف در مورد جنایاتی که در دوران حکومت مجاهدین صورت گرفتند، میتواند ناشی از احساسی باشد که در وجود سیاف وجود دارد و سیاف نمیخواهد حرف بر موضوعی بیافزاید که خودش عامل آن بوده است.
سوم، سیاف در نهایت با بیتوجهی نسبت به تجاوزها و جنایات دوران حکومت مجاهدین، ممکن است این مسئله را بیان کند که آنچه شد، خوب شد. هرچند که سیاف و سایر افراد دخیل در این جنایات هرگز چنین حرفی را نخواهند گفت، اما سکوت، گاهی علامت رضایت است. بیحرفی و نگفتن در مورد آن جنایات، شاید نشان دهندهی رضایت سیاف از آن جنگ و کشتارها باشد.
اما آنچه که سیاف گفت، برای عدالت و انسانیت و تاریخ این کشور مهم است. بیتوجهی او به آن کشتار، ریشخندی به تاریخ، انسانیت و عدالت است. عدم عذرخواهی او از آن اشتباه کوچک، دست کم ریشخند به قربانیان این کشور است، اما چه میتوان کرد؟ با مردم فقیر، جامعهی مدنی ضعیف و ملت پاره پاره آیا میتوان دعوای عدالت سر داد؟
کلیه حقوق برای اطلاعات روز محفوظ است
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر