زندگی من کجاست

گزارش تکاندهنده از تخطی پولیس سرحدی سویدن



به ادامه تخطی های مکرر پولیس سرحدی سویدن، این بار نیز حادثه زجرآور دیگری اتفاق افتاد
فرهاد احد اهل کشور افغانستان که از مدت هفت سال بدینسو با خانمش به عنوان پناهجو در سویدن زندگی مینماید و در حال حاضر در نظارت خانه اداره مهاجرت واقع مرشتا به سر میبرد
انجمن افغانها در راستای دفاع از حقوق پناهجویان افغان ساعت شش شام روز پنجشنبه 08 نومبر 2012 با وی گفتگوی تلفنی انجام داد که در جریان مصاحبه چنین اظهار داشت
« از هفت سال بدینسو با فامیلم در کشور سویدن زندگی مینمایم و در سال 2010 بنابر تصمیم اداره مهاجرت به تقاضای پناهندگی بنده جواب منفی داده شد و من را به اداره پولیس معرفی کردند. ازان به بعد تقریبن سه بار پولیس را ملاقات کردم و مشکلاتم را برای شان بازگو کردم ولی آزاد بودم و به زندگی روزمره ام ادامه میدادم تا بالاخره به تاریخ 30 اگست 2012 اداره مهاجرت من را در دفتر مرشتا خواستند و من هم یک ملاقات عادی فکر میکردم و رفتم ولی به مجرد مراجعه من در آنجا دوباره به من اجازه ندادند که خانه بیایم و مرا در نظارتخانه مرشتا نگهداشتند و اسرار میکردند و فشار میاوردند که خودم را به پولیس سرحدی معرفی نمایم و سویدن را هرچه عاجل ترک کنم ولی من در عدم بازگشت به افغانستان دلایل خاصم را داشتم و جواب من منفی بود تا اینکه به ساعت 15:25 تاریخ 27 سپتمبر 2012 کارمندان اداره مهاجرت در طبقه بالای ساختمان آمد و به من گفتند که پایین بروم و با مامورین پولیس حرف بزنم اما من قبول نکردم .زیرا در بالا تعداد زیاد پناهجویان حضور داشتند وآنها در پیشروی آنها کاری انجام داده نمیتوانستند . زیرا تعداد شاهدان زیاد بودنددرصورتیکه آنها یک عمل غیر قانونی انجام میدادند سپس یک خانم ازکارمندان نظارتخانه در نزدم آمد و گفت که در اتاقم بیا تا باهم گپ بزنیم ، اما این خانم مرا بازی داد و بمجردیکه وارد اتاق این خانم شدم ، دیدم که چهار مأمور پولیس بالا آمدند وداخل اتاق شدند دست و پایم را گرفته از زمین بلندم کردند و پایین بردند، در پایین من را به رو خواباندند دستم را دست بند زدند و بعد تمام لباسهایم را از بدنم بیرون کردند، اول امپول زدند و بعد به بازجوئی بدنی پرداختند ولی من مقاومت میکردم در این اثنا رویم به شدت به زمین خورد و دماغ و دهنم ضربه دید و خون شدیدی جاری شد. دو نفر روی کمرم نشسته بودند و زمین را خون گرفته بود و آنها بدون آنکه به وضعیت خونریزی من توجه کنند تلاش داشتند تا پاهایم را ببندند، این کش و گیر تقریبن یک ونیم تا دوساعت ادامه پیداکرد و سر انجام پاهایم را نیز از دوجا با یک کمربند مخصوص بستند و من را مانند یک مجرم خطرناک در داخل موتر پولیس جنائی انداختند و خونریزی از دماغ و دهنم هنوزهم ادامه داشت ولی پولیسهای مؤظف کوچکترین التفاتی نکردند و من را بردند به توقیف خانه سولینتونا و با دست و پای بسته در داخل یک اتاق پرتاب کردند و دروازه را قفل کردند
بیست دقیقه گذشت و من در میان درد و خون می تپیدم تا دوکتور آمد، وقتیکه اوضاع وخیم من را دید مسئولین پولیس را محکوم کرد که چرا من را در یک شفاخانه انتقال نداده اند و در آنزمان به امبولانس زنگ زد و من را در شفاخانه ای واقع سولنا بردند و در آنجا به مدت دو روز بستری شدم. دوکتوران معالج بعد از تکمیل معاینات و سیتی اسکن نظر خود را نوشتند و از مضروب شدنم گواهی کردند. در مدتی که در شفاخانه هم بودم دو نفر پولیس کریمینال ورد( کارمندان مواظبت از مجرمین ) بر من نظارت داشتند و زمانیکه از شفاخانه مرخص شدم گواهی دوکتور را هم پولیس از دستم گرفت و قید کرد تا اسنادی از جنایتکاری شان در دستم باقی نماند
زمانیکه از شفاخانه مرخص شدم هیچ لباسی در بدنم نبود و داکتر لباس مریض را برای من قرض داد و از بسکه حالم خوب نبود و با پا نمیتوانستم راه بروم مرا بالای چپرکت ارابه دار بالا کردند، دستم را دستبند زدند و پاهایم را با کمربند در چوکات چپرکت محکم بستند تا پیش موتر رساندند و بعد توسط موتر دوباره در توقیفخانه سولینتونا محبوسم کردند. دو هفته در طبقه هشتم توقیف ماندم، نه اجازه تماس تلفنی داشتم و نه اجازه ملاقات، هرچه تقاضا کردم به خانواده ام زنگ بزنم اجازه ندادند.
خانمی که مسئول طبقه هشتم بود به من گفت که دوسیه ام را مطالعه کرده است و هیچ جرمی در آن دیده نمیشود و تعجب کرده بود که چرا من را توقیف کرده اند
بالاخره خانم مذکور من را در توقیفخانه یوتیبوری واقع اسکوگوم فرستاد و مدت هفت یا هشت روز در آنجا بودم تا کارمندان اداره مهاجرت یوتبوری آمدند و مرا با خود بردند در نظارتخانه یوتبوری
بعد از دو روز اقامت در نظارتخانه یوتبوری روز شنبه تاریخ 03 اکتوبر 2012 مرا دوباره در نظارتخانه مرشتا آورده اند و در حال حاضر در اینجا اقامت دارم
آثار شکنجه های غیر انسانی پولیس سرحدی سویدن هنوز هم در صورت، دماغ و سر من مشهود است و اکنون دو شصت بزرگ هر دو دستم از اثر اینکه بیشتر از چهار ساعت در دست بند های مخصوص بسته بود رشته های عصبی کار کرد خود را بکلی از دست داده و بی حس میباشند و قرار نظریه دوکتوران این دستبند ها نهایتن تا دو ساعت اگر بسته باشند ضرر ندارند و لی بیشتر از دوساعت باعث اختلال جریان خون شده و عضو مربوطه را بطور موقت و حتی دایمی از کار می اندازد. تا که در مرشتا آمده ام یکی از نمایندگان پارلمان، مسئولین اداره مهاجرت و دوکتور معالج با من ملاقات داشته و در یک دلهره و سرنوشت نا معلوم و نگران کننده بسر میبرم، نه دروطن برایم امنیت جانی وجود دارد و نه اینجا به حرفهایم گوش میدهند.
از همه هموطنانم و همه کسانیکه به حقوق انسان ارزش قایل اند و حرف شان به یک جائی میرسد تقاضا دارم صدایم من و خیلی های دیگر را که در عین وضعیت من قرار دارند به گوش مسئولین و سازمانهای مدافع حقوق بشر برسانند تا از تکرار چنین حوادث ضد انسانی جلوگیری بعمل آید
به کسانیکه در معرض خروج قرار دارند توصیه میکنم که به حرف مسئولین اداره مهاجرت اعتماد نکنند و خود را به پولیس معرفی نکنند تا به سرنوشت مشابه من گرفتار نشوند.»
در فوق از اظهارات آقای فرهاد برمی آید که پولیس سویدن به عملی دست زده که با هیچ ضوابط و قانونمندی کشوری، حقوق بشری و کنوانسیونهای ملل متحد همخوانی ندارد و از هر نظر محکوم است
در قوانین کشور سویدن حتی شکنجه و ضرب و شتم مجرمین جواز ندارد چی رسد به اینکه فرد بی گناهی مثل فرهاد زیر شکنجه وحشیانه قرار گیرد
از نظر انجمن افغانها باید افرادی که دست به چنین عمل غیر انسانی زده اند تحت پیگرد قانونی قرار گیرند و مجازات شوند
از مقامات سفارت کبرای جمهوری اسلامی افغانستان مقیم اسلو تقاضا مینمائیم که با احساس مسئولیت در مقابل شهروندان افغان حوزه مسئولیت شان با مقامات کشور سویدن به تماس شوند و نقض حقوق انسانی پناهجویان افغان را که از جانب پولیس و اداره مهاجرت صورت می پذیرد به آنها گوشزد نمایند تا در آینده از تکرار حوادث مشابه جلوگیری بعمل آید

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر