زندگی من کجاست

خشونت از نوع خانگي:25 نوامبر روزجهانی مبارزه با خشونت علیه زنان


خشونت از نوع خانگي
 زن ، شاهكار خلقت است. (برنارد شاو)‌، در دنيا تنها دو چيز زيباست زن و گل (مالرب)‌، تمدن چيست؟ نتيجه نفوذ زنان پاكدامن است. (امرسون)‌، زن رسما مربي مرد و مهذب اخلاق اوست. (آناتول فرانس)‌، اگر زن نبود نوابغ جهان را چه كسي پرورش مي‌داد؟ (ناپلئون).

طراح دانمارکی برنده مسابقه طراحی پوستر برای روزجهانی مبارزه با خشونت علیه زنان شد

 مسایقه طراحی پوستر به مناسبت 25 نوامبر روزجهانی مبارزه با خشونت علیه زنان که به ابتکار سازمان ملل برای جوانان اروپایی ترتیب داده شده بود، برگزار گردید. در این مسابقه 2700 پوستر از 40 کشور اروپایی شرکت داشتند، که اثر «ترین سجتن» طراح دانمارکی با عنوان «خشونت همیشه با چشم قابل مشاهده نیست» موفق به کسب مقام نخست شد. در پوستر طراحی شده توسط این طراح دانمارکی زنی عادی و بدون هیچ آثار ضرب و شتمی به روی صورت دیده می شود اما در زیر آن نوشته شده است «3 دنده این زن شکسته و 2 دندانش لق شده است و برروی پایش 5 اثر سوختگی حاصل از آتش سیگار قابل مشاهده است.»
ترین سجتن در توضیح اثر خود گفت: می خواستم با این طرح این پیام را به مخاطب اثر خود برسانم که این زن خشونت دیده می تواند هر زنی باشد. فقیر، ثروتمند، خواهر یا دوست شما یا زنی که در اتوبوس و کنار شما نشسته است. 
همچنین افسانه بصیر پور مدیر بخش اروپایی سازمان ملل در رابطه با هدف از برگزاری چنین مسابقه ای اظهار داشت: هدف از برگزاری این مسابقه بالابردن آگاهی در حوزه زنان و شکستن تابوها در این زمینه بوده است. یک تصویر می تواند گاهی خود به تنهایی گویاتر و تأثیرگذار از هزار واژه باشد.
بیش ار 120000نفر در سراسر جهان آرای خود را جهت انتخاب برترین اثر ارسالی به این مسابقه ارسال داشته اند. آثار برتر در ماه سپتامبر معرفی و در اکتبر با برگزاری جشنی جوایز برندگان این مسابقه به آنها اهدا گردید







 مردان آفريننده كارهاي مهمند و زنان به وجود آورنده مردان. (رومن رولان) ، زن تاج سر آفرينش است، او شريك زندگي و يار ساعات درماندگي است. (گوته)
منشأ هر كار بزرگي زن است، زن كتابي است كه جز به مهر و محبت خوانده نمي‌شود. (لامارتين)‌، زن كانون پرفروغ خانواده، مركز مهر، مظهر عشق، نمايشگر پاكي، نمونه عطوفت و چشمه عنايت است. (اقبال لاهوري)‌،
كساني كه ازدواج كرده‌اند، خود را ناراضي نشان مي‌دهند و مي‌گويند زن بد است، زيرا مي‌خواهند فقط و فقط خودشان از اين موهبت تمتع گيرند. (ديسرائيلي)‌، اينها گزيده‌اي كوتاه از نظر بزرگ‌ترين متفكرين دنيا درباره زن است، در حالي كه به نظر مي‌رسد تعداد اندكي از مردان چنين ديدگاه زيبا و روشني درباره زنان دارند و در عوض تعداد زيادي از مرداني كه مي‌خواهند قدرتشان را نشان دهند شعارشان اين است كه «به سراغ زنان مي‌روي، تازيانه را فراموش مكن». (نيچه)‌
خشونت خانگي، واقعيتي آزاردهنده و غيرقابل انكار در دنياي امروز است. محيط خانه كه بايد پناهگاهي باشد تا ساكنانش در آن بياسايند و خستگي‌ها و رنج‌هاي ناشي از دشواري‌هاي محيط بيرون خانه را به فراموشي بسپارند، متاسفانه براي بسياري از مردم، به جهنمي مي‌ماند كه آتش دشمني، خشم، خشونت، كينه و انتقام در آن شعله‌ور است. خشونت‌هاي خانگي مخصوص جامعه يا طبقه خاصي نيست، بلكه همه كشورهاي دنيا و طبقات اجتماعي مختلف با آن دست به گريبانند و تغيير و تحولات اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي هر روزه بر ميزان آن افزوده است.
خشونت خانگي در ايران تا چند سال پيش به مفهوم پديده و آسيب اجتماعي اصلا مد نظر نبود، هرچند برخي موارد حاد خشونت خانگي در مطبوعات انعكاس مي‌يافت، اما به طور معمول خشونت به مثابه رفتار نابهنجار فردي در نظر گرفته مي‌شد و اگر در مورد آن بحث و گفتگويي مي‌شد، براي روشن كردن علل فردي و رفتار خشن بود، از چند سال قبل به اين طرف، سرانجام اين پديده مورد توجه سازمان‌ها و محافل علمي قرار گرفت كه از آن جمله مي‌توان به برگزاري سمينارها، سخنراني‌ها و حتي تشكيل گردهمايي‌ها با هدف بررسي و مقابله با خشونت خانگي اشاره كرد.
تعريف خشونت و خشونت خانگي
خشونت تعريف خاصي دارد، به طور كلي هر نوع رفتاري كه باعث آزار ديگري شود، به حقوق شهروندي و انساني او تجاوز كند، باعث آسيب جسمي، روحي و ذهني او شود، خشونت است.
درباره خشونت خانگي نيز مي‌توان گفت تجاوز فيزيكي يا روحي شديد يك عضو عليه عضو ديگر خانواده خشونت خانگي است، به عبارت ديگر، وقتي در چارچوب يك ارتباط نزديك ميان دو فرد، رفتار مرد با زن خشونت‌آميز و سلطه‌گرانه است، نتيجه آن خشونت خانگي خواهد بود. سوءاستفاده مالي و محدود كردن فرد نيز از جمله مشخصه‌هاي ديگر خشونت خانگي است.
خشونت مي‌تواند عملا يا فقط با تهديد صورت گيرد، هميشگي باشد يا موقتا اتفاق بيفتد. خشونت در خانواده در ميان تمام طبقات اجتماعي، گروه‌هاي سني، نژاد، جنس، شيوه زندگي يا به‌رغم معلوليت رخ مي‌دهد.
خشونت خانگي مي‌تواند در هر زمان چه در ابتدا و چه پس از گذشت چند سال از ارتباط ميان دو نفر رخ بدهد. كودكان نيز از تاثير منفي خشونت خانگي چه در كوتاه‌مدت و چه در درازمدت، در امان نيستند، چراكه خشونت خانگي مي‌تواند زمينه را براي تربيت افراد بزهكار آماده كند. تمام اشكال خشونت ـ رواني، اقتصادي، عاطفي و جسماني ـ از قدرت‌طلبي و سلطه‌گري فرد آزاررسان ناشي مي‌شود.
در گزارش‌هاي مربوط به خشونت در خانواده معمولا زنان و كودكان به عنوان قربانيان اصلي و مردان به عنوان افراد خاطي قيد مي‌شوند. چون بنا بر آمار جهاني حدود 90 درصد قربانيان خشونت خانگي زنان و حدود 10 درصد مردان هستند.
مردان نيز مورد سوء رفتار زنان قرار مي‌گيرند اما بخش عمده خشونت خانگي، بويژه موارد مرگ‌آور و خطرناك آن، از سوي مردان عليه دختران و زنان خانواده صورت مي‌گيرد.
انواع خشونت خانگي
پژوهشگران طرح ملي براي اندازه‌گيري شاخص كلي خشونت خانگي عليه زنان در ايران آماري ارائه كرده‌اند كه به برخي از موارد آن اشاره مي‌شود.
تعدادي از انواع خشونت خانگي عبارتند از: بكار بردن كلمات ركيك، داد و فرياد و بداخلاقي، ايجاد فشارهاي روحي با رفتار تحكم‌آميز، تهديد به كشتن، محروم كردن از غذا، كتك‌ كاري ، مجبور كردن به كارهاي خلاف عرف و شرع و قانون، جلوگيري از استقلال مالي و مجبور كردن به ديدن عكس و فيلم‌هاي خلاف اخلاق عمومي يا اجبار به روابط زناشويي ناخواسته.
براساس يافته‌هاي اين پژوهش ملي هر زني كه در طول زندگي مشترك خود تاكنون با خشونت خانگي درگير بوده، به طور متوسط 7 مورد از انواع اين خشونت‌ها را تجربه كرده است.
خشونت رواني و كلامي، رتبه نخست
زنان ايران در ميان انواع 9 گانه خشونت خانگي، بيشتر تحت خشونت‌هاي رواني و كلامي قرار دارند. رتبه بعدي از آن خشونت فيزيكي از نوع دوم است كه 37.8 درصد از زنان ايراني از اول زندگي مشترك خود، آن را تجربه كرده‌‌اند. اين نوع خشونت شامل سيلي زدن، زدن با مشت يا چيز ديگر، لگد ‌زدن و ... است.
رتبه سوم با رقم 27.7 درصد متعلق به خشونت‌هاي ممانعت از رشد اجتماعي و فكري و آموزشي است كه شامل ايجاد محدوديت در ارتباط‌هاي فاميلي، دوستانه و اجتماعي، ممانعت از كاريابي و اشتغال و ايجاد محدوديت در ادامه تحصيل و مشاركت در انجمن‌هاي اجتماعي است.
خشونت جنسي، رتبه آخر
خشونت‌هاي جنسي و ناموسي كه شامل مجبور كردن به ديدن عكس و فيلم‌هاي خلاف اخلاق عمومي يا اجبار به روابط زناشويي ناخواسته يا غيرمتعارف مي‌شود، با رقم 10.2‌ درصد رتبه پاييني را به خود اختصاص داده است. البته با توجه به وجود نوعي الزام، جبر هنجاري، عر‌‌في و حتي شرعي درباره اظهار چنين خشونت‌هايي در جامعه و فرهنگ ايران، به طور تلويحي مي‌توان ميزان كم اين نوع خشونت‌ها را قدري ناشي از خودسانسوري و نزاكت زنان مورد مطالعه دانست.
پژوهش‌هاي ملي بررسي خشونت خانگي ميزان تاثير شغل، درآمد ماهانه خانوار، زبان مادري و محل بزرگ شدن را بر خشونت خانگي مورد ارزيابي قرار داده است كه روشن شد ارتباط معناداري بين آنها وجود دارد.
خانواده‌هايي كه در خانه‌هاي ويلايي زندگي مي‌كنند، بيشترين خشونت و خانواده‌هايي كه در آپارتمان سكونت دارند، كمترين خشونت را تجربه كرده‌اند.
كارگران كشاورزي از اول زندگي مشترك تاكنون بيشترين و كارمندان و متخصصان كمترين خشونت را درباره همسران خود انجام داده‌اند.
مرداني كه تا 18 سالگي در روستا بزرگ شده‌اند، بالاترين خشونت را عليه زنان روا داشته‌اند و مردان بزرگ شده شهر، كمترين خشونت را.
پرخشونت‌ترين دوره‌ها
1 ـ يك سال اول ازدواج 2 ـ دوران بروز مشكلات مالي 3 ـ پس از تولد فرزندان 4 ـ حداقل يك بار در ماه 5 ـ دوران ميانسالي 6 ـ دوران بارداري.
علل خشونت خانگي
عامل اصلي خشونت عليه زنان را مي‌توان در تبعيضي يافت كه مانع از برابري زن با مرد در همه سطوح زندگي مي‌شود، خشونت عليه زن هم در تبعيض ريشه دارد و هم به آن دامن مي‌زند.
برخي نهادهاي اجتماعي، خود زمينه‌ساز تضعيف و خشونت عليه زن مي‌شوند. برخي رسوم فرهنگي و سنتي هم كه به طور سختگيرانه و خشني بر پرهيزكاري جنسي تاكيد مي‌كنند، مي‌توانند بهانه‌اي شوند براي خشونت عليه زنان و دختران.
از آنجا كه بسياري از دختران و زنان حاضر نيستند خشونت خانگي را به پليس گزارش دهند يا نيروي قضايي در برخي كشورها به شكايات در اين زمينه ترتيب اثر نمي‌دهد و آنها را موضوعي خصوصي قلمداد مي‌كند، آمار خشونت خانگي دقيق و منعكس‌كننده واقعيات نيست.
با اين حال، آمار جمع‌آوري شده همچنان تكان‌دهنده است. به گفته سازمان عفو بين‌الملل، خشونت در خانواده بيش از ابتلا به سرطان و تصادفات جاده‌اي عامل مرگ يا معلوليت جسماني زنان اروپايي در گروه سني 16 تا 44 سال است.
از دلايل ديگري كه مي‌توان در اين خصوص برشمرد، عبارتند از: نبود مراكز حمايتي زنان و الگوي مناسب رفتارهاي جنسي، تفسيرهاي ديني متناقض و رسومات سنتي غلط و قبيله‌اي مثلا در مناطق خاصي از ايران، وابستگي اقتصادي زنان غيرشاغل به مردان، اقدامات قانوني بازدارنده و حمايتي غيركافي براي زنان، نبود تعريف واضح و آشكار انواع خشونت عليه زنان، وجود قوانيني تبعيض‌آميز عليه زنان، ناآگاهي زنان از حقوق خودشان و قوانين قضايي.
وضعيت خشونت در برخي كشورها
بريتانيا: آمار خشونت در اين كشور به اين قرار است:
ـ 25 درصد از زنان بريتانيا (از هر 4 زن يكي)‌ طي عمر خود، قرباني خشونت خانگي مي‌شود.
ـ تخمين زده مي‌شود كه هر دقيقه در ارتباط با خشونت خانگي با پليس تماس گرفته مي‌شود.
ـ هزينه مالي خشونت خانگي براي مناطق مختلف بريتانيا به صدها ميليون پوند مي‌رسد.
افغانستان: بسياري از مدافعان حقوق بشر بر اين عقيده‌اند كه وضعيت افغانستان از زمان طالبان بهبود نيافته و اين موضوع نه تنها باعث ياس مردم شده بلكه براي زنان اين كشور بشدت نگران‌كننده است.
به گفته سازمان عفو بين‌الملل، زنان در سراسر افغانستان همچون گذشته و دوران طالبان به قتل مي‌رسند، مورد تجاوز قرار مي‌گيرند و به طور بي‌محابايي زنداني مي‌شوند. بسياري از مردان افغان با تكيه بر سنن فئودالي با زنان مانند اسباب و اثاثيه شخصي رفتار مي‌كنند و بدون نگراني از مجازات، آنها را مورد آزار و اذيت قرار مي‌دهند.
بسياري از مردان با توسل به خشونت مي‌خواهند برتري خود را بر زنان ابراز كنند و اين در حقيقت براي آنها نوعي افتخار است.
ايران: خشونت با زن در اسلام و قانون اساسي و ساير قوانين منع شده است، اما اين پديده زشت به شكل‌هاي مختلف ديده مي‌شودو به ظاهر قانون از زنان در مقابل خشونت خانگي حمايت مي‌كند. پس آنها مي‌توانند از طريق مراجع قضايي شكايت و اين مساله را پيگيري كنند، برادر و شوهر حق برخورد فيزيكي ندارند و زنان مي‌توانند در قبال اين رفتار ديه دريافت كنند.
براي شوهر هم پرونده خشونت تشكيل مي‌شود و زن مي‌تواند به عنوان عسر و حرج تقاضاي طلاق كند، اما واقعيت اين است كه در نبرد سنت‌هاي غلط قانون، سنت پيروز است، يعني دست قانون از سنت‌هاي حاكم بر جامعه كوتاه است و تا به حال هيچ قرباني خشونت نتوانسته است از مجراي قانون مشكلش را حل كند.
راهكارها
آموزش از سطح دبستان تا مقاطع بالاتر درخصوص حقوق زنان و آزادي‌هايشان و برخورد آقايان و اصلاح تفكر مردان در برخورد با زنان، همچنين اين آموزش مي‌تواند از طريق رسانه‌هاي گروهي نيز در سطح كل جامعه داده شود، ايجاد قوانيني براي سازمان‌هاي بهزيستي، رفع قوانين تبعيض‌آميز عليه زنان، ايجاد قوانيني در جهت حمايت از قربانيان خشونت خانگي تا احساس تنهايي نكنند.
ميترا پازكي‌زاده
جام ج
م

گزارش تکاندهنده از تخطی پولیس سرحدی سویدن



به ادامه تخطی های مکرر پولیس سرحدی سویدن، این بار نیز حادثه زجرآور دیگری اتفاق افتاد
فرهاد احد اهل کشور افغانستان که از مدت هفت سال بدینسو با خانمش به عنوان پناهجو در سویدن زندگی مینماید و در حال حاضر در نظارت خانه اداره مهاجرت واقع مرشتا به سر میبرد
انجمن افغانها در راستای دفاع از حقوق پناهجویان افغان ساعت شش شام روز پنجشنبه 08 نومبر 2012 با وی گفتگوی تلفنی انجام داد که در جریان مصاحبه چنین اظهار داشت
« از هفت سال بدینسو با فامیلم در کشور سویدن زندگی مینمایم و در سال 2010 بنابر تصمیم اداره مهاجرت به تقاضای پناهندگی بنده جواب منفی داده شد و من را به اداره پولیس معرفی کردند. ازان به بعد تقریبن سه بار پولیس را ملاقات کردم و مشکلاتم را برای شان بازگو کردم ولی آزاد بودم و به زندگی روزمره ام ادامه میدادم تا بالاخره به تاریخ 30 اگست 2012 اداره مهاجرت من را در دفتر مرشتا خواستند و من هم یک ملاقات عادی فکر میکردم و رفتم ولی به مجرد مراجعه من در آنجا دوباره به من اجازه ندادند که خانه بیایم و مرا در نظارتخانه مرشتا نگهداشتند و اسرار میکردند و فشار میاوردند که خودم را به پولیس سرحدی معرفی نمایم و سویدن را هرچه عاجل ترک کنم ولی من در عدم بازگشت به افغانستان دلایل خاصم را داشتم و جواب من منفی بود تا اینکه به ساعت 15:25 تاریخ 27 سپتمبر 2012 کارمندان اداره مهاجرت در طبقه بالای ساختمان آمد و به من گفتند که پایین بروم و با مامورین پولیس حرف بزنم اما من قبول نکردم .زیرا در بالا تعداد زیاد پناهجویان حضور داشتند وآنها در پیشروی آنها کاری انجام داده نمیتوانستند . زیرا تعداد شاهدان زیاد بودنددرصورتیکه آنها یک عمل غیر قانونی انجام میدادند سپس یک خانم ازکارمندان نظارتخانه در نزدم آمد و گفت که در اتاقم بیا تا باهم گپ بزنیم ، اما این خانم مرا بازی داد و بمجردیکه وارد اتاق این خانم شدم ، دیدم که چهار مأمور پولیس بالا آمدند وداخل اتاق شدند دست و پایم را گرفته از زمین بلندم کردند و پایین بردند، در پایین من را به رو خواباندند دستم را دست بند زدند و بعد تمام لباسهایم را از بدنم بیرون کردند، اول امپول زدند و بعد به بازجوئی بدنی پرداختند ولی من مقاومت میکردم در این اثنا رویم به شدت به زمین خورد و دماغ و دهنم ضربه دید و خون شدیدی جاری شد. دو نفر روی کمرم نشسته بودند و زمین را خون گرفته بود و آنها بدون آنکه به وضعیت خونریزی من توجه کنند تلاش داشتند تا پاهایم را ببندند، این کش و گیر تقریبن یک ونیم تا دوساعت ادامه پیداکرد و سر انجام پاهایم را نیز از دوجا با یک کمربند مخصوص بستند و من را مانند یک مجرم خطرناک در داخل موتر پولیس جنائی انداختند و خونریزی از دماغ و دهنم هنوزهم ادامه داشت ولی پولیسهای مؤظف کوچکترین التفاتی نکردند و من را بردند به توقیف خانه سولینتونا و با دست و پای بسته در داخل یک اتاق پرتاب کردند و دروازه را قفل کردند
بیست دقیقه گذشت و من در میان درد و خون می تپیدم تا دوکتور آمد، وقتیکه اوضاع وخیم من را دید مسئولین پولیس را محکوم کرد که چرا من را در یک شفاخانه انتقال نداده اند و در آنزمان به امبولانس زنگ زد و من را در شفاخانه ای واقع سولنا بردند و در آنجا به مدت دو روز بستری شدم. دوکتوران معالج بعد از تکمیل معاینات و سیتی اسکن نظر خود را نوشتند و از مضروب شدنم گواهی کردند. در مدتی که در شفاخانه هم بودم دو نفر پولیس کریمینال ورد( کارمندان مواظبت از مجرمین ) بر من نظارت داشتند و زمانیکه از شفاخانه مرخص شدم گواهی دوکتور را هم پولیس از دستم گرفت و قید کرد تا اسنادی از جنایتکاری شان در دستم باقی نماند
زمانیکه از شفاخانه مرخص شدم هیچ لباسی در بدنم نبود و داکتر لباس مریض را برای من قرض داد و از بسکه حالم خوب نبود و با پا نمیتوانستم راه بروم مرا بالای چپرکت ارابه دار بالا کردند، دستم را دستبند زدند و پاهایم را با کمربند در چوکات چپرکت محکم بستند تا پیش موتر رساندند و بعد توسط موتر دوباره در توقیفخانه سولینتونا محبوسم کردند. دو هفته در طبقه هشتم توقیف ماندم، نه اجازه تماس تلفنی داشتم و نه اجازه ملاقات، هرچه تقاضا کردم به خانواده ام زنگ بزنم اجازه ندادند.
خانمی که مسئول طبقه هشتم بود به من گفت که دوسیه ام را مطالعه کرده است و هیچ جرمی در آن دیده نمیشود و تعجب کرده بود که چرا من را توقیف کرده اند
بالاخره خانم مذکور من را در توقیفخانه یوتیبوری واقع اسکوگوم فرستاد و مدت هفت یا هشت روز در آنجا بودم تا کارمندان اداره مهاجرت یوتبوری آمدند و مرا با خود بردند در نظارتخانه یوتبوری
بعد از دو روز اقامت در نظارتخانه یوتبوری روز شنبه تاریخ 03 اکتوبر 2012 مرا دوباره در نظارتخانه مرشتا آورده اند و در حال حاضر در اینجا اقامت دارم
آثار شکنجه های غیر انسانی پولیس سرحدی سویدن هنوز هم در صورت، دماغ و سر من مشهود است و اکنون دو شصت بزرگ هر دو دستم از اثر اینکه بیشتر از چهار ساعت در دست بند های مخصوص بسته بود رشته های عصبی کار کرد خود را بکلی از دست داده و بی حس میباشند و قرار نظریه دوکتوران این دستبند ها نهایتن تا دو ساعت اگر بسته باشند ضرر ندارند و لی بیشتر از دوساعت باعث اختلال جریان خون شده و عضو مربوطه را بطور موقت و حتی دایمی از کار می اندازد. تا که در مرشتا آمده ام یکی از نمایندگان پارلمان، مسئولین اداره مهاجرت و دوکتور معالج با من ملاقات داشته و در یک دلهره و سرنوشت نا معلوم و نگران کننده بسر میبرم، نه دروطن برایم امنیت جانی وجود دارد و نه اینجا به حرفهایم گوش میدهند.
از همه هموطنانم و همه کسانیکه به حقوق انسان ارزش قایل اند و حرف شان به یک جائی میرسد تقاضا دارم صدایم من و خیلی های دیگر را که در عین وضعیت من قرار دارند به گوش مسئولین و سازمانهای مدافع حقوق بشر برسانند تا از تکرار چنین حوادث ضد انسانی جلوگیری بعمل آید
به کسانیکه در معرض خروج قرار دارند توصیه میکنم که به حرف مسئولین اداره مهاجرت اعتماد نکنند و خود را به پولیس معرفی نکنند تا به سرنوشت مشابه من گرفتار نشوند.»
در فوق از اظهارات آقای فرهاد برمی آید که پولیس سویدن به عملی دست زده که با هیچ ضوابط و قانونمندی کشوری، حقوق بشری و کنوانسیونهای ملل متحد همخوانی ندارد و از هر نظر محکوم است
در قوانین کشور سویدن حتی شکنجه و ضرب و شتم مجرمین جواز ندارد چی رسد به اینکه فرد بی گناهی مثل فرهاد زیر شکنجه وحشیانه قرار گیرد
از نظر انجمن افغانها باید افرادی که دست به چنین عمل غیر انسانی زده اند تحت پیگرد قانونی قرار گیرند و مجازات شوند
از مقامات سفارت کبرای جمهوری اسلامی افغانستان مقیم اسلو تقاضا مینمائیم که با احساس مسئولیت در مقابل شهروندان افغان حوزه مسئولیت شان با مقامات کشور سویدن به تماس شوند و نقض حقوق انسانی پناهجویان افغان را که از جانب پولیس و اداره مهاجرت صورت می پذیرد به آنها گوشزد نمایند تا در آینده از تکرار حوادث مشابه جلوگیری بعمل آید

کاهش سریع تر نیروهای نظامی سوئد در افغانستان


 کاهش سریع تر نیروهای نظامی سوئد در افغانستان


کاهش نیروهای نظامی سوئد درافغانستان همچنان ادامه دارد. براساس توافقی که میان دولت با احزاب سوسیال دموکرات و محیط زیست انجام شده و پیشنهاد آن به زودی به پارلمان داده خواهدشد، شمار سربازان سوئدی درافغانستان تا پایان سال جاری به ۴۰۰ نفر و تا پایان نیمه ی اول سال آینده به ۳۰۰ نفرخواهدرسید. به نظر اوربان آلین (Urban Ahlin) سوسیال دموکرات و معاون کمیسیون امور خارجه پارلمان سوئد، زمان خارج شدن نیروهای نظامی سوئد از افغانستان فرا رسیده است.
- شمار سربازان سوئدی در افغانستان طبیعتا باید کاسته شود. همزمان با این امر شمار نیروهای نظامی افغانستان درحال افزایش است و این دقیقا چیزی است که ما می خواهیم. ما خواستار آن هستیم که افغان ها، خود اداره کشور خود را در دست گیرند.
اما عبدالرسول رهین، ژورنالیست افغان که مخالف حضور نیروهای نظامی برخی از کشورهای عضو ناتو به ویژه امریکا در افغانستان است با خروج نیروهای نظامی سوئد از افغانستان موافق نیست:
بشنوید:
مصاحبه با عبدالرسول رهین
sverigesradio