تصویر فقر و بیچاره گی در افغانستان
23.12.1389
خبرنگار هفته نامهء امریکایی بنام نیوریپوبلیک در گزارشی تصویر فقر و بیچاره گی را در افغانستان ارایه کرده است.
انابادخین خبرنگار این هفته نامهء امریکایی به یک روستا در ولایت بلخ رفته و گزارشی از حکایت یک زن ازاین روستا را تهیه کرده است که چگونه برای حفظ زنده گی کودک نوزادش تلاش می کند.
زمانیکه ذاکرالله از شدت درد پیچ و تاب می خورد، پوست کمر و ران هایش ازاستخوان جدا شده و کشال مانده بود، مادرش به خاطر رفع کردن سردردی کودک اش که به باور او ناشی از گرسنگی بود، محلول کبود رنگی را که خود تهیه کرده، به سر و پیشانی وی مالیده بود.
یک بخاری کهنه نزدیک لحاف آبی رنگ ذاکرالله گذاشته شده بود که با خس و خاشاک و تپی حیوانات روشن شده و دود آن خیلی بیشتراز تولید حرارت آن بود.
خوری گل، جزاینکه کودک 40 روزه اش را در غنداق ببندد، دیگر چه کاری را انجام داده می توانست ؟
خوری گل 5 طفل دیگرش را هم در چنین غنداق های که با مهره و روپیه ها تزیین شده بود، کلان کرده است.
مادر، طفلش ذاکرالله را به سینه چپ خود نزدیک ساخت. اما در آن یک قطره شیرهم وجود نداشت، زیرا خوری گل و هفت عضو دیگر خانواده وی صبح، چاشت و شب جز اندکی برنج چیز دیگر برای خوردن نداشتند.
در روستای که خوری گل زنده گی می کند، 40 خانهء گلی دیگر وجود دارد. تعداد کمی باشنده های آن از این موضوع باخبر اند که در ده سال گذشته ملیارد ها دالر به افغانستان کمک شده است.
در حالیکه افغانستان در مرگ و میر مادران و اطفال در جهان جای دوم را دارد، کمک های بین المللی در این کشور در زنده گی اطفال تغییر اندک به میان آورده است.
گفته می شود که در افغانستان درهر نیم ساعت یک کودک در نتیجه عوامل چون سوی تغذی که جلوگیری آن ناممکن نیست، از بین می روند.
مسوول صحت عامه ولایت بلخ جایی که نفوس آن دو ملیون تن تخمین می گردد، می گوید، 77 در صد مرگ و میر اطفال در این ولایت به دلیل سوء تغذی می باشد.
به این معنی که در ولایت بلخ نزدیک به 40 هزار کودک که اکثریت آن ها نوزادان چون محمد ذاکرالله و یا اطفالی اند که تازه به سرپا آمده اند، به خاطرگرسنه گی بین مرگ و زنده گی دست و پا می زنند.
دلایل سوء تغذی در افغانستان واضح است. در آب آشامیدنی ویروس های امراضی وجود دارند که با نوشیدن آن اطفال به مرض اسهال دچار شده، بدین وسیله آب بدن آن ها خشک می شود.
آن مادران که خوراک شان تنها برنج، نان خشک و چای می باشد، نیز ازگرسنگی رنج می برند. این خانم ها بی آن هم به خاطر تولد پی هم چندین طفل با ضعف و ناتوانی دچار می باشند.
چندین زن همسایه به خاطر به خانهء خوری گل آمده بودند که اگر محمد ذاکرالله چشم از جهان بپوشد به مادر وی اظهار تسلیت و همدردی کنند. در خانه خوری گل بوی، دود خس و خاشاک، تپی سوختانده شدهء حیوانات و اندکی هم بوی تریاک به مشام می رسید.
در این مناطق مواد مخدر به خاطر تسکین درد، رفع گرسنگی و آرامش اعضای بدن استفاده می گردد.
انابادخین نویسندهء این گزارش در ادامه می نویسد، او از این زنان مهمان پرسید که آیا در قریه شما کدام طفل دیگر که به سوی تغذی مصاب باشد، هم موجود است، یا نه؟
همهء این زنان در پاسخ به یک صدا گفتند که تمام اطفال ما مانند ذاکرالله دچار تکلیف اند.
این خبرنگار بازهم پرسید که ذاکرالله پس از تولد چه مقدار وزن خود را از دست داده است. خانم ها پاسخ دادند که در قریهء آن ها ترازو نیست تا وزن طفل شان را بدانند.
نویسنده در پایان می نویسد:
ذاکرالله حتی اگر زنده هم باقی بماند. بازهم زنده گی به طریقهء سنتی و کهنه، نه قوانین عصر جدید تصویر زنده گی اورا از قبل رقم زده است.
ذاکر الله پسری خواهد بود که هر روز در زیر آفتاب سوزان بوته و هیزم جمع آوری خواهد کرد. آن را به بازار برده، به فروش خواهد رسانید.
زمانی که جوان شود بیشتر وقت زنده گی اش را برای کشیدن آب از چاه جهت آبیاری زمین ها خواهد گذشتاند.
او هیچ گاه به شکم سیر نان نخواهد خورد و همسرش با تولد کودک دومش پیر خواهد شد. او نیز برای فراموش کردن رنج و زحمت زنده گی از تریاک استفاده خواهد کرد.
اما احصاییه های امروزی نشان می دهند که عذاب و زحمت او خیلی دوام دار نخواهد بود، زیرا با وجود کمک کننده های بین المللی و تعهدات آن ها برای تامین یک زنده گی آرام و مرفه، اوسط زنده گی مردم افغانستان فقط 44 سال می باشد.
انابادخین خبرنگار این هفته نامهء امریکایی به یک روستا در ولایت بلخ رفته و گزارشی از حکایت یک زن ازاین روستا را تهیه کرده است که چگونه برای حفظ زنده گی کودک نوزادش تلاش می کند.
زمانیکه ذاکرالله از شدت درد پیچ و تاب می خورد، پوست کمر و ران هایش ازاستخوان جدا شده و کشال مانده بود، مادرش به خاطر رفع کردن سردردی کودک اش که به باور او ناشی از گرسنگی بود، محلول کبود رنگی را که خود تهیه کرده، به سر و پیشانی وی مالیده بود.
یک بخاری کهنه نزدیک لحاف آبی رنگ ذاکرالله گذاشته شده بود که با خس و خاشاک و تپی حیوانات روشن شده و دود آن خیلی بیشتراز تولید حرارت آن بود.
خوری گل، جزاینکه کودک 40 روزه اش را در غنداق ببندد، دیگر چه کاری را انجام داده می توانست ؟
خوری گل 5 طفل دیگرش را هم در چنین غنداق های که با مهره و روپیه ها تزیین شده بود، کلان کرده است.
مادر، طفلش ذاکرالله را به سینه چپ خود نزدیک ساخت. اما در آن یک قطره شیرهم وجود نداشت، زیرا خوری گل و هفت عضو دیگر خانواده وی صبح، چاشت و شب جز اندکی برنج چیز دیگر برای خوردن نداشتند.
در روستای که خوری گل زنده گی می کند، 40 خانهء گلی دیگر وجود دارد. تعداد کمی باشنده های آن از این موضوع باخبر اند که در ده سال گذشته ملیارد ها دالر به افغانستان کمک شده است.
در حالیکه افغانستان در مرگ و میر مادران و اطفال در جهان جای دوم را دارد، کمک های بین المللی در این کشور در زنده گی اطفال تغییر اندک به میان آورده است.
گفته می شود که در افغانستان درهر نیم ساعت یک کودک در نتیجه عوامل چون سوی تغذی که جلوگیری آن ناممکن نیست، از بین می روند.
مسوول صحت عامه ولایت بلخ جایی که نفوس آن دو ملیون تن تخمین می گردد، می گوید، 77 در صد مرگ و میر اطفال در این ولایت به دلیل سوء تغذی می باشد.
به این معنی که در ولایت بلخ نزدیک به 40 هزار کودک که اکثریت آن ها نوزادان چون محمد ذاکرالله و یا اطفالی اند که تازه به سرپا آمده اند، به خاطرگرسنه گی بین مرگ و زنده گی دست و پا می زنند.
دلایل سوء تغذی در افغانستان واضح است. در آب آشامیدنی ویروس های امراضی وجود دارند که با نوشیدن آن اطفال به مرض اسهال دچار شده، بدین وسیله آب بدن آن ها خشک می شود.
آن مادران که خوراک شان تنها برنج، نان خشک و چای می باشد، نیز ازگرسنگی رنج می برند. این خانم ها بی آن هم به خاطر تولد پی هم چندین طفل با ضعف و ناتوانی دچار می باشند.
چندین زن همسایه به خاطر به خانهء خوری گل آمده بودند که اگر محمد ذاکرالله چشم از جهان بپوشد به مادر وی اظهار تسلیت و همدردی کنند. در خانه خوری گل بوی، دود خس و خاشاک، تپی سوختانده شدهء حیوانات و اندکی هم بوی تریاک به مشام می رسید.
در این مناطق مواد مخدر به خاطر تسکین درد، رفع گرسنگی و آرامش اعضای بدن استفاده می گردد.
انابادخین نویسندهء این گزارش در ادامه می نویسد، او از این زنان مهمان پرسید که آیا در قریه شما کدام طفل دیگر که به سوی تغذی مصاب باشد، هم موجود است، یا نه؟
همهء این زنان در پاسخ به یک صدا گفتند که تمام اطفال ما مانند ذاکرالله دچار تکلیف اند.
این خبرنگار بازهم پرسید که ذاکرالله پس از تولد چه مقدار وزن خود را از دست داده است. خانم ها پاسخ دادند که در قریهء آن ها ترازو نیست تا وزن طفل شان را بدانند.
نویسنده در پایان می نویسد:
ذاکرالله حتی اگر زنده هم باقی بماند. بازهم زنده گی به طریقهء سنتی و کهنه، نه قوانین عصر جدید تصویر زنده گی اورا از قبل رقم زده است.
ذاکر الله پسری خواهد بود که هر روز در زیر آفتاب سوزان بوته و هیزم جمع آوری خواهد کرد. آن را به بازار برده، به فروش خواهد رسانید.
زمانی که جوان شود بیشتر وقت زنده گی اش را برای کشیدن آب از چاه جهت آبیاری زمین ها خواهد گذشتاند.
او هیچ گاه به شکم سیر نان نخواهد خورد و همسرش با تولد کودک دومش پیر خواهد شد. او نیز برای فراموش کردن رنج و زحمت زنده گی از تریاک استفاده خواهد کرد.
اما احصاییه های امروزی نشان می دهند که عذاب و زحمت او خیلی دوام دار نخواهد بود، زیرا با وجود کمک کننده های بین المللی و تعهدات آن ها برای تامین یک زنده گی آرام و مرفه، اوسط زنده گی مردم افغانستان فقط 44 سال می باشد.
رادیو آزادی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر