زندگی من کجاست

ایران با یک شبکه القاعده به یک توافق سری دست یافته است


 امریکا: ایران با یک شبکه القاعده به یک توافق سری دست یافته است

07.05.1390
گزارش آژانس خبر رسانی اسوشیتد پرس می افزاید: از روابط تهران با جناح  شبکه القاعده در حال پرده برداشته می شود که مقامات استخبارات امریکا در باره چگونگی  روابط مستقیم شبکه القاعده با تهران باهم اختلاف نظر دارند.

اکثریت تحلیل گران به این باورند که یک نوع روابط و حد اقل همکاری میان جانبین وجود دارد ولی اتهامات جدید که از سوی وزارت خزانه امریکا وارد شد از این هم پا فراتر می نهد.

وزارت خزانه امریکا می گوید، ایران یک راه مهم رسانیدن افراد و کمک های مالی به شبکه القاعده در افغانستان و پاکستان را فراهم کرده است.

اعلامیه وزارت خزانه امریکا می گوید، جناح شبکه القاعده به رهبری عزالدین عبدالعزیز خلیل در ایران کمک های مالی و بشری شرق میانه را با موافقت مقامات ایران از طریق این کشور به رهبران  این شبکه در سرحدات افغانستان و پاکستان می رساند.

وزارت خزانه امریکا می گوید که عزالدین خلیل از مدت شش سال به این سو در ایران فعالیت دارد. عطیه عبدالرحمن یک عضو دیگر این جناح و قوماندان سابق شبکه القاعده در مناطق قبایل، از سوی اسامه بن لادن نماینده این شبکه در ایران معرفی شده بود.

اعلامیه وزارت خزانه امریکا ادعا می کند که عطیه عبدالرحمن چندین بار اجازه یافته که در داخل ایران و خارج از این کشور مسافرت کند. طبق تعزیرات که بر این افراد وضع شده همه حساب های بانکی که ممکن آنها در امریکا داشته باشند مسدود ساخته است و امریکایان اجازه نه دارند که با آنها کدام نوع معامله تجارتی انجام دهند.

وزارت خزانه امریکا کدام مقام ایرانی بالخصوص را به همکاری با این افراد متهم نه می سازد. دیوید اس کوهین یک مقام وزارت خزانه امریکا که فعالیت های مالی گروهای تروریستی را تعقیب می کند گفت که ایران به ارتباط عبور افراد و کمک های مالی شبکه القاعده از طریق این کشور به یک توافق سری با این شبکه دست یافته است.

او می گوید، ایران یکی از عمده ترین کشورهای حامی تروریزم در جهان محسوب می شود و ما از یک جانب دیگر این پشتیبانی و حمایت پرده بر می داریم.

حکومت امریکا در حال این اتهامات را وارد می کند که یک قوماندان قوای خاص امریکا دو روز قبل  گفت که شبکه القاعده به سقوط خود نزدیک شده ولی هوشدار داد که نسل آینده جنگجویان امکان دارد مدت 10 سال دیگر هم به عملیات خاص خود برای جنگ ادامه دهند.

ادمیرال اریک تی اولسون گفت، کشته شدن بن لادن در این اواخر در پاکستان یک ضربه مصیبت بار به شبکه القاعده بود. از سال 2001 به این سو که برخی از اعضای القاعده به دنبال حمله امریکا بر افغانستان به ایران فرار کردند، این کشور یک میزبان متردد این افراد به نظر می رسید که قیودات شدید بر گشت و گزار آنها وضع کرده بود.

ولی بعد از یک مرحله کمک و همکاری با غرب ، ایران در حال حاضر یک پناه گاه ایمن به این افراد فراهم کرده است. مقامات غربی به واقعه اختطاف یک دیپلومات ایرانی از سوی جنگجویان در پاکستان نیز اشاره می کنند که بعد از پانزده ماه سال جاری رها ساخته شد.

آنها می گویند، در مذاکرات که برای رهایی وی انجام شد ایران وعده نمود که در شرایط بود و باش دها تن از نزدیکان بن لادن در این کشور سهولت های ایجاد می کند. 

جنگ های صلیبی برای بعضی ها هرگز به پایان نرسیده است

کارشناسان و رسانه ها در ساعات اولیه پس از حملات تروریستی در نروژ ، انگشت اتهام را بر روی گروههای اسلامگرا نشانه رفتند. از جمله روزنامه داگنز نی هتر با دنبال کردن گزارش نیویورک تایمز نوشت که یک گروه تروریسنی اسلامی مسئولیت انفجار اسلو را بر عهده گرفته است. همچنین تلویزیون سوئد، در بخش خبری فوق العاده خود، تمام زاویه خبری خود را بر روی اسلامگرایان تنظیم کرده بود. امروز و با توجه به اینکه واقعیت چیز دیگری بود، انتقاد از نحوه گزارش رسانه ها بالا گرفته است. لارش اولی رهبر حزب چپ سوئد بحث های اولیه را چنین تحلیل میکند.
او می گوید که وقتی نشان داده شد که یک نروژی با عقاید تند دست راستی این جنایات را انجام داده است، دیگر از کلمه ترور استفاده نشد بلکه از عبارت عمل خشونت آمیز سخن رانده شد. دیگر صحبتی از تروریسم نبود. این به عقیده من یک ضعف بزرگ در تعریف واژه تروریسم است، که تنها می تواند از اسلامگرایان سر بزند و دیگران نمی توانند تروریست باشند.
یان گیو نویسنده مشهور سوئد نیز ، در روزنامه افتون بلادت به همین مسئله اشاره کرده بود. او نوشت که هنگامی که مشخص شد جنایت کار نروژ، یک مرد مو بور با چشمهای آبی بود ، سکوتی بر رسانه ها حاکم شد. او در ادامه نوشت که اگر تروریست مذبور نامی عربی داشت و برای جهاد مقدس دست به این عمل زده بود، سیاست مداران و سردبیران بورژوازی روزنامه ها چنین آرام با مسئله برخورد نمی کردند.
مردم عادی نیز در ایستگاه مرکزی قطار استکهلم ، از اینکه تروریست اسلو ، مسلمان نبود احساس سبکی می کنند.یک مسافر گذرا می گوید که خوب شد که نروژی بود و خارجی نبود وگرنه همیشه همه تقصیر ها را بر گردن خارجیان می اندازند.
فایل صوتی:
مسعود کمالی جامعه شناس و استاد دانشگاه ساکن سوئد
مسعود کمالی در ارتباط با فاجعه تروریستی نروژ


دانشمند اتمی ترور شده محقق چاشنی موشک اتمی بود

خبرگزاری فارس، روز گذشته در گزارشی که بلافاصله مهم ترین بخش آن از روی سایت این خبرگزاری حذف شد، نوشت:  "داریوش رضایی‌نژاد" (که وزیر کم عقل اطلاعات او را دانشجو معرفی کرده بود)، محقق کلیدهای قطع و وصل الکتریکی «سلاح‌های هسته‌ای» بوده است. چنین فعالیتی با توجه به کاربرد کلیدهای فوق در فعال کردن چاشنی‌های سلاح هسته‌ای و موشکی انگیزه قرار گرفتن رضایی در لیست ترور دستگاه‌های اطلاعاتی غرب شد.
طی ۱۸ ماه گذشته چهار دانشمند اتمی ایران در تهران ترور شده‌اند. شناسائی و شکار دانشمندان مرتبط با فعالیت های اتمی جمهوری اسلامی، بدون نفوذ عوامل اطلاعاتی و جاسوسی اسرائیل و امریکا در حساس ترین و محرمانه ترین ارگان ها و نهادهای نظامی و اتمی جمهوری اسلامی ناممکن است. همچنان که تشکیل تیم های موتور سوار ترور بدون بهره گیری از شبکه موتور سوارهای لباس شخصی وابسته به سپاه و بسیج امکان ندارد. شاید ترور کنندگان را با این استدلال و فتوا که یک معاند و یا وابسته به جنبش سبز و یا محارب را ترور می کنید، به ماموریت بفرستند و یا آنها بدون این استدلال ها و فتواها ماموریت اجرا کنند، اما بهرحال و در هر دو صورت، این ترورها بدون وابستگی به بسیج و سپاه ناممکن است. به همین دلیل نیز عاملین و آمرین ترورها تاکنون شناسائی و دستگیر نشده اند زیرا در قلب نهادهای امنیتی نیز آنقدر نفوذ شده که رد یابی ها را ناممکن کند!

روایت جوان افغان که در سوء قصد ناروی زخمی شد

 
در حملات مرگبار جزیره
در حملات مرگبار جزیره "اوتویا" 86 نفر کشته شدند.

حسین کاظمی در زندگی اش خطرات زیادی را ازسرگذشتانده است. شاید همین دلیل آن باشد که او با وجود اصابت مرمیها در پاها و یک بازویش در روز جمعه در جزیره " اوتویا"ی ناروی ، باز هم می خندد.

 

کاظمی دو سال پیش به امید یافتن محیط امنی از افغانستان به ناروی آمد. اکنون او درجمله دهها قربانی ای می باشد که بعد از سوء قصد دو گانه علیه ساختمان های حکومتی و اردوگاه تفریحی جوانان در بستر شفاخانه می باشد. در این سوء قصدها دست کم 93 تن جان باختند.
حسین کاظمی جوان 19 ساله مهاجر افغان در ناروی، روز یکشنبه ضمن مصاحبه ای در بستر بیماری گفت: "من درافغانستان خطرات زیادی را ازسرگذشتانده ام، اما این بدترین تجربه ای بود که در زندگی من اتفاق افتاده است". او با همه خاطرات دهشت انگیزی که از این حادثه دارد، بازهم نسبت به ناروی نظر مثبتی دارد و می گوید: "من در ناروی خوبی های زیادی دیده ام، خیلی خوبیها".
در اردوگاه تفریحی سازمان جوانان سوسیال دموکرات ناروی که روز جمعه 22 جولای، مورد سوء قصد و قتل عام قرار گرفت، فرزندان مهاجران و آورگان زیادی وجود داشتند. تیراندازی به سوی جوانان در این جزیره هنگامی آغاز شد که این جوانان تازه از یک بازی فوتبال خلاص شده بودند. در آنجا جوانانی از افغانستان، گرجستان، مناطق کردستان ترکیه و عراق، سریلانکا، سومالیا، لبنان و سایر کشورها با همدیگر مسابقه می دادند.
این مهاجران درچشم سوء قصد کننده چون خاری بودند. ناروی در سالهای گذشته شمار زیادی از افراد را از مناطق جنگی به حیث پناهنده قبول کرده است. شخص مظنون به سوء قصد که بازداشت شده است، دراعلامیه 1500 صفحه یی اش علیه یک جامعه چندین فرهنگی و برضد مهاجران مسلمان سخن رانده است. احتمال می رود همین امر دلیل اقدامش باشد.
کاظمی می گوید که ضارب در آنجا به مشخصات نژادی و دینی خاصی توجه نمی کرد. او می گوید: "به نظر می رسید که او می خواهد همه را بکشد وکسی نجات نیابد". حسین کاطمی این حرفها به کمک برادرش که گفتارش را ترجمه می کرد، بیان داشت.
وقتی که این حادثه اتفاق افتاد، کاظمی در کافه تریا بود. بعداً صدای انفجارات و فریادها برخاست. او با گروهی از کسانی که در آنجا بودند سراسیمه بیرون گریختند و بدون آنکه بدانند چه می کنند برای ده دقیقه در جنگل دویدند. هنگامی که ازنفس افتادند، به ساحل پر ازصخره های سنگی رسیدند. در آنجا بود که او با چشمان وحشتزده دوستانش مواجه شد. دست کم او یک بار مورد اصابت گلوله قرار گرفته بود و به احتمال زیاد آنهم هنگامی بوده است که او در کافه تریا بود. کاظمی می گوید: "پایم خون آلود بود. من هیچ متوجه نشده بودم. من بیشتر می خواستم تا جانم را نجات بدهم".
البته حسین وقت آن را نداشت تا زخمش را ببندد. ضارب پیوسته آنها را دنبال می کرد و با سلاحش به آنها شلیک می کرد. نوجوانان می توانستند در پشت صخره ها پنهان شوند و یا اینکه خود را به آب سرد بیاندازند و 600 متر را شنا کنند تا از این جزیره به خشکی اصلی برسند.

کاظمی هردو کار را کرد. او خود را بر زمین انداخت تا گلوله ها رد شوند وبعداً در حالی که شنا را نیاموخته بود ، خود را به آب انداخت. او به زیر آب رفت و از صخره ای محکم گرفت تا غرق نشود. ضارب پیوسته شلیک می کرد. در این حال کاظمی حساب کرد که قریب 20 جوان شرکت کننده در اردوگاه تفریحی یا  مرده و یا به حالت مرگ در آب شنا می کنند.
کاظمی کوشید ادای مرده را درآورد. ضارب از او چشم برداشت و متوجه گروهی از دوشیزگان شد که درساحل گریه و فریاد به راه انداخته بودند. او صدای چند شلیک دیگر را شنید، سپس سروصداها به خاموشی گرایید. پس از آن برای نیم ساعت دیگر او بیصدا در ساحل افتاده بود، تا اینکه پولیس ها آمدند و ضارب را دستگیر کردند.
کاظمی با گشاده رویی و خندهایش به نوجوان کاملاً صحتمندی می ماند. با اینهم او تنها با کمک برادر و دست سالمش می تواند لحاف را به کناری بزند تا زخمهای مرمی را در ران و کری پایش نشان بدهد. در بازوی چپش نوارای است که بر زخم مرمی پیچیده شده است. کاظمی می گوید: "داکتر گفته است که من می توانم راه بروم . اما امشب بازهم باید عملیات شوم". با اینهم او می افزاید: "من قوی هستم".
درپاسخ به این سوال که آیا او حالا نارویژیها را خطرناک می داند، قاطعانه جواب رد می دهد.  او در هرات شهر زادگاهش خطرات زیادی را از سرگذشتانده است، اما هیچگاه تردید نداشته است که جان به سلامت می برد.
کاظمی می گوید: "انسان فقط یک بار زندگی می کند، بنابراین انسان باید خوب و بد را بپذیرد. همیشه هر دوی آن واقع می شوند. پستیها وبلندیهایی وجود دارند. ممکن است یک انسان در یک محل خطرناک زنده بماند و در یک جای امن بمیرد. این مسئلهء قسمت و نصیب است. انسان از آن گریزی ندارد".
دی آ پی دی / رسول رحیم
ویراستار: عاصف حسینی

جارالله منصوری بعضی از راز های پشت پرده را افشا کرد

جارالله منصوری وزیر احیا و انکشاف دهات افغانستان
جارالله منصوری وزیر احیا و انکشاف دهات افغانستان
02.05.1390
رادیو آزادی به یک نوار صوتی دست یافته که متعلق به جار الله منصوری وزیر احیا و انکشاف دهات افغانستان است.

در این نوار صوتی جارالله منصوری می گوید که حامد کرزی به طور غیر قانونی کرسی ریاست جمهوری را در اختیار دارد.

در این نوار که ظاهراً به واسطهء تلیفون همراه به طور مخفی از یک نشست خصوصی ضبط شده، روی کار آمدن شورای ملی افغانستان نیز غیر قانونی خوانده شده است.

تماس هایی مکرر رادیو آزادی به هدف گرفتن نظر وزیر احیا و انکشاف دهات افغانستان در خصوص این نوار صوتی بی نتیجه ماند و مقام های این وزارت گفتند، جار الله منصوری بیرون از کابل بوده و شاید بعداً در مورد ابراز نظر کند.

در این نوار صوتی 4 دقیقه یی پرده از راز ها و اختلافاتی برداشته شده که گفته می شود، در داخل ارگ ریاست جمهوری افغانستان وجود دارد.

در این نوار حاوی سخنان افشاگرانه یی جار الله منصوری وزیر احیا و انکشاف دهات آمده که رییس جمهور کرزی به طور غیر قانونی در افغانستان حکمروایی می کند.

در بخشی از این نوار صوتی صحبت هایی در مورد سن و سال جار الله منصوری که گفته می شود برای احراز کرسی وزارت مناسب نیست، نیز صورت گرفته است.

در قسمتی از این نوار چنین آمده است:

« تا حالا مردم در افغانستان آدم کشته، غیر قانونی مردکه تا حالا رییس جمهور است، پارلمان به طور غیر قانونی آمده، به خاطر یک سن اگر مرا بندی می کند و یا مرا از وزارت منفک می کند، به خدا قسم که اگر خم ابرو هم کنم و من این را به اطمینان برای تان می گویم و یادداشت کنید که اگر من زنده بودم بار ها در این مملکت وزیر خواهم شد.»

جارالله منصوری این سخنان را در جمعی از افراد در یک نشست خصوصی به زبان آورده که اظهاراتش به واسطهء یکی از اشتراک کننده های این نشست به طور پنهانی ضبط گردیده است.

در این نوار که در اختیار رادیو آزادی قرار گرفته، آقای منصوری کابینهء افغانستان را به دو دستهء  کوچک و بزرگ دسته بندی کرده و می گوید، تا اکنون نتوانسته است بخاطر آسوده شدن به کابینهء کوچک راه پیدا کند:

« در دولت دو کابینه موجود است، یک کابینهء بزرگ و یکی هم کوچک. من از هیچ دروازهء نتوانستم تا داخل کابینهء کوچک شوم.»

مقام های ریاست جمهوری افغانستان در صحبت با رادیو آزادی از تبصره در این مورد خود داری کرده اند.

در این نوار صوتی جارالله منصوری به دیگر اختلافاتی که بیشتر ریشهء قومی و حزبی دارد و در داخل کابینهء حکومت افغانستان موجود است نیز اشاره کرده است.

وزیر احیا و انکشاف دهات افغانستان گفته که برخی از چهره ها در داخل حکومت افغانستان علیه وی توطئه چینی می کنند.

در گذشته نیز گزارش هایی در ارتباط به اختلافاتی که به اساس گزارش ها، کابینهء افغانستان را در خود فرو برده، به نشر رسیده، اما به باور شماری از کارشناسان افغان این اولین بار است که پخش یک نوار صوتی موجودیت این اختلافات را درست به اثبات می رساند.

تعدادی از این آگاهان هم چنان با اشاره به ادعای جار الله منصوری که گویا قادر است هم چنان به عنوان وزیر کابینهء رییس جمهور کرزی باقی بماند، می گویند برخی از اعضای فعلی کابینهء افغانستان به اساس استعداد و اصل شایسته سالاری نه بلکه بنابر روابط در این کابینه حضور دارند.

محمد یونس فکور یکی از این کارشناسان در مورد گفت:
«این شخص یک شخص ناشناس بوده و از طریق یک گروپ یا شخصیت تنظیمی معرفی شده است. این شخص می داند که آن شخصیت تنظیمی همین اکنون با آقای کرزی رابطهء خوب دارد و رییس شورای عالی صلح است. تا زمانیکه آقای کرزی به قدرت باشد، می داند که حتماً چندین بار وزیر خواهد شد.»

در تماس های مکرری که با مقام های وزارت احیا و انکشاف دهات افغانستان داشتیم، این مقام ها گفتند که آقای منصوری بیرون از کابل است و زمانی که به کابل آمد در مورد محتویات این نوار صوتی عکس العمل نشان خواهد داد.

این نوار درست چند ماه بعد از افشای اسناد صفحهء انترنتی ویکی لیکس پخش می شود، در این اسناد آمده بود که برخی از وزیران کابینهء رییس جمهور کرزی در دیدار با دیپلوماتان خارجی از وی انتقاد می کنند و علیه او سخنانی را به زبان می آورند.

از هر 10 سرباز، 6 سرباز اردوی ملی را ترک می کنند

 
عکس: آرشیف

در حالی که روند انتقال مسوولیت های امنیتی به نیروهای افغان به جریان افتاده است، شک و تردید درباره توانایی افغانها در مبارزه با طالبان بر این روند سایه افکنده است.

 

اکنون که نخستین قطعات نیروهای خارجی از افغانستان خارج می شوند، توجه بر روی توسعه اردوی ملی و نیروهای پولیس افغان متمرکز است. مقامات افغان می گویند که شمار این نیروها به سرعت در حال افزایش است و کیفیت کارشان در حال بهبود می باشد.
اما کارشناسان بر این باورند که مشکلات نگران کننده ای در این زمینه وجود دارد. شمار بسیاری از نیروهای اردوی ملی و پولیس بی سواد هستند، خویش خوری در بین آنها حاکم است و ترس از نفوذ شورشیان در بین نیروهای نظامی وجود دارد.
ایالات متحده امریکا از سال 2002 بدین سو تنها در انکشاف نیروهای نظامی افغانستان 27،8 میلیارد دالر هزینه کرده است. مقامات غربی در کابل ادعا می کنند که شاید بیش از یک دهه بگذرد تا افغانستان بتواند نیروهای دفاعی کشور خود را تمویل کند. اما کمک مالی نیروهای خارجی درحال کاهش است و ترس در این زمینه وجود دارد که نیروهای افغان چگونه می توانند تمویل شوند.
در یک گزارش جنگ پنتاگون از ماه اپریل آمده است که 700 مربی خارجی از کار برکنار شده اند و این مسئله، تلاشها برای بهبود وضعیت اردوی ملی و پولیس را با دشواری هایی مواجه می سازد.
این گزارش در ادامه گفته است که حدود سه چهارم از واحدهای اردوی ملی "کارآمد" تلقی می شوند، اگر مشاوران یا دستیاران نیروهای ائتلافی آنها را پشتیبانی کنند. اما به نظر نویسندگان این گزارش یک واحد ارتش یا پولیس هم توانایی این را ندارد که به طور مستقل دست به عملیات نظامی بزند.
بیسوادی و سرباز گریزی مشکلات اصلی اردو و پولیس ملی افغانستان به شمار می روند. 
بیسوادی و سرباز گریزی مشکلات اصلی اردو و پولیس ملی افغانستان به شمار می روند.
در نخستین عملیات بزرگی که در اواخر ماه اگوست توسط نیروهای افغان انجام شد، طالبان از کمینگاه هایشان به آنها  شلیک کردند و چندین سرباز در منطقه دوردستی واقع در ولایت لغمان کشته شدند.
مقامات رسمی می گویند که شمار نیروهای امنیتی افغان به 300 هزار می رسد و قرار است که تا سال 2014 به 370 هزار افزایش یابد.
با این حال، در گزارش پنتاگون آمده است که از هر 10 سربازی که جلب و جذب می شوند، 6 تن آنها اردوی ملی را ترک می کنند. در شهر "مارجه" واقع در ولایت ناآرام هلمند، حنیف الله شینواری، فرمانده ارتش اعتراف کرد که 155 تن از 650 سرباز او به خانه رفته اند یا در مرخصی هستند. او گفت: «شاید برخی از آنها برنگردند». «دو روز پیش چهارسرباز فرار کردند. من فکر می کنم، آنها ترسیده اند».
در  ولسوالی "سنگین"، منطقه دیگر ولایت هلمند و مرگبارترین ولسوالی برای نیروهای امریکایی،  فرمانده محلی این منطقه در ماه گذشته گفت که از 140 سربازی که تحت فرماندهی او بوده اند، تنها 72 تن باقی مانده اند.
ناتو  کمک های مالی اش را برای مبارزه با مشکل فرار سربازها از خدمت افزایش داده است و سربازان را در خط مقدم جبهه در فاصله های منظم تعویض می کند.
در همین حال، حامد کرزی، رییس جمهور افغانستان و ایالات متحده امریکا به دنبال یک راه حل صلح آمیز پس از ده سال جنگ هستند و پیشنهادهایی در این زمینه به طالبان شده است. به نظر منتقدین این کار روحیه سربازان را خراب می کند و آنها نمی دانند، بجنگند یا دوستی کنند.
احمد بهزاد، سخنگوی نمایندگان در ولسی جرگه گفت: «حکومت به خصوص کرزی، طالبان را "برادر" می خواند. دراین صورت نیروهای ارتش یا پولیس چگونه می تواند به سوی آنها شلیک کند، وقتی که فکر می کنند، آنها برادران ما هستند؟»
گیل دورونسورو، یک کارشناس امور افغانستان در بنیاد کارنگی برای صلح بین المللی در واشنگتن گفت که در مجموع کاهش نیروهای خارجی و همزمان انتقال مسوولیت های امنیتی، تغییری در واقعیت امر ایجاد نمی کند. او گفت: «این فقط یک جدول زمانی ساختگی است  و با واقعیت های موجود مطابقت ندارد. خروج نیروها بسیار زود است، زیرا هنوز اردوی ملی آماده نیست. و برای آماده شدن هم بسیار دیر است چون خروج نیروها آغاز شده است».
او همچنان هشدار داد که کرزی مصمم است  به هر صورت با طالبان مذاکره کند. ممکن است که  برای جنگسالاران رقیب که نیروهایی در اختیار دارند، مذاکره با طالبان غیرقابل قبول باشد و آنها حمایتشان را از حکومت قطع کنند.
دورونسورو گفت: «خطر فروپاشی اردوی ملی افغانستان وجود دارد. اگر که زورمندان در شمال مذاکرات را قبول نکنند، می توانند دست از حمایت حکومت بردارند و نیروهایشان را از اردوی ملی بیرون بکشند».
خبرگزاری فرانس پرس / مهرنوش انتظاری
ویراستار: عاصف حسینی
DW-WORLD.DE

یک پناهجوی افغان در آسترالیا گلوی خود را برید

یک پناهجوی افغان در آسترالیا گلوی خود را برید

 
کمپ پناهجویان در آسترالیا
کمپ پناهجویان در آسترالیا

یک فعال حقوق پناهجویان می گوید که در چهارمین روز اعتراض پناهجویان در آسترالیا، یک مرد افغان گلوی خود را برید و ده ها تن دیگر دست به اعتصاب غذا زده اند. اما مقامات آسترالیا گفتند که دو نفر زخم های کوچکی به خود وارد کردند.

 

پالیما کور، یک فعال حقوق پناهجویان گفت که دو مرد خود را زخمی کرده اند. او گفت که در مرکز نگهداری "شیرگر" در شمال ایالت کوینزلند، "یکی دست خود را و دیگری گلوی خود را برید".
خانم کور گفت که آنها دو نفر از 80 پناهجویی هستند که متعلق به قوم هزاره افغانستان می باشند. آنها دست به اعتصاب غذا زده اند و برخی از آنها بیش از 48 ساعت است که آب و غذا نخورده اند.
این فعال حقوق پناهجویان به خبرگزاری فرانس پرس گفت: "هشتاد نفر در بیرون نشسته اند و به طور جدی قصد دارند خودشان را بکشند". اما مقامات مهاجرت آسترالیا گفتند که حدود 50 تن در مرکز نگهداری دست به اعتراض "مسالمت آمیز" زدند که برخی از آنها به خود آسیب زده اند.
یک سخنگوی اداره مهاجرت آسترالیا گفت: "دو نفر به خودشان زخم های سطحی وارد کردند. زخم های آن ها کوچک است و آنها از نزدیک تحت نظارت پرسونل درمانی قرار دارند".
خانم کور گفت که  برخی از پناهجویان 22 ماه در مرکز نگهداری بوده اند. آنها هنگامی که در مرکز نگهداری سیدنی و جزیره کریسمس آشوب شده بود."آرام نشسته بودند و منتظر بودند"، اما حالا آنها امید خود را از دست داده اند، و "از تنها وسیله یی که دارند"، استفاده می کنند.
او همچنان گفت که برخی از آنها به دیابت، سنگ گرده، و فشار خون بالا مبتلا هستند؛ اما آنها از دارو و غذا اجتناب کرده اند. خانم کور افزود که دو نفر تاکنون بیهوش شده اند.
سال گذشته حدود 7 هزار مهاجر غیرقانونی با کشتی خود را به سواحل آسترالیا رساندند. 
سال گذشته حدود 7 هزار مهاجر غیرقانونی با کشتی خود را به سواحل آسترالیا رساندند.
نامه ی درخواست این پناهجویان توسط خبرگزاری فرانس پرس رویت شده است. در این نامه نوشته شده است که "زندانی کردن تنبیهی و خودسرانه، سلامتی جسمی و روانی ما را از بین برده است". در نامه آمده است که این مسئله در ادامه رنج دوران "طالبان و دیگر دیکتاتورها و رژیم ها" برای آنها اتفاق می افتد.
پناهجویان همچنان در نامه نوشته اند: "ما در یک سرزمین بدون سکنه در کنار یک پایگاه نظامی حبس شدیم، جایی که مردم و رسانه ها دسترسی به ما ندارند".
دولت آسترالیا سیاستی را در قبال پناهجویان غیرقانونی دارد که بر اساس آن، پناهجویان به طور جبری باید در مرکز نگهداری به سر ببرند. سال گذشته حدود 7 هزار تن با قایق خود را از اندونزیا به سواحل آسترالیا رساندند. این افراد غالبا از کشورهای عراق، افغانستان، ایران و بنگلادش می باشند.
در همین حال، یک منبع موثق روز جمعه 22 جولای خبر داد که مالیزیا و آسترالیا روز دوشنبه پیمانی را برای مبادله هزاران مهاجر غیرقانونی امضا می کنند.
بنا به گفته ی این منبع، در یک اقدام تکرارناشدنی، 4 هزار پناهجویی که فعلا در مالیزیا هستند و در کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل ثبت نام شده اند، به آسترالیا می روند. و در سوی دیگر آسترالیا 800 پناهجو را که مراحل درخواست پناهندگی آنها طی نشده است، به مالیزیا بر می گرداند.

هنرمند افغان و خلق پرتره با نمک و نمکدان

یکی از جالب‌ترین ویدئوهایی که سال پیش دیدم، ویدئویی از از یک دختر هنرمند اوکراینی به نام «کسنیا سیمونووا» بود که با ماسه و شن نقاشی می‌کشید. در این ویدئوی جالب، او جنگ جهانی دوم را در کشورش در اندکی بیشتر از هشت دقیقه روایت کرده است.

اما ظاهرا این هنرمند اوکراینی، همتایی افغان به نام «بشیر سطانی» پیدا کرده است، اما او برای نقاشی‌هایش از شن و ماسه استفاده نمی‌کند، او برای نقاشی از چیزی استفاده می‌کند که سر همه سفره‌ها پیدا می‌شود: نمک!
سلطانی که هم‌اکنون ساکن کاناداست و یک طراح گرافیک است، از چند ماه پیش مشغول این کار شده است، او که کانالی در یوتیوب دارد، پرتره‌های نمکی از اشخاص مشهور جهان می‌کشد: امنیم، چارلی شین، گاندی، آل پاچینو، جان لنون، آنجلینا جولی و حتی کاپیتان جک اسپارو!




دیدن ویدئوهای کوتاه این هنرمند را به شما توصیه می‌کنم، وقعا جالب است که ببینیم کسی با نمک و نمکدان و دست و تیغ، چطور می‌تواند این پرتره‌ها را بکشد.
لینک بعضی از ویدئوهای هرنمایی با نمک: آل پاچینوگاندیجان لنون - کاپیتان جک اسپارو
بقیه ویدئوها و ویدئوهای جدیتر را در کانال بشیر سلطانی ببینید.

خروج خارجیها از افغانستان؛ داستانی که تکرار می‌شود؟

خروج آمریکا از افغانستان روز چهار شنبه با خروج نخستین واحد نیروهای آمریکایی از کابل و پروان، کلید خورد
در پانزدهم فوریه ۱۹۸۹ ژنرال گروموف که فرماندهی نیروهای شوروی سابق را در افغانستان بعهده داشت، آخرین رزمنده ارتش سرخ بود که بعد از ۱۰ سال حضور این نیروها در افغانستان پا از خاک این کشور بیرون کشید.
در کتابهای زیادی نقل شده است که او هنگامی که خاک افغانستان را ترک می کرد، لحظه ای روی پل دوستی بر فراز رودخانه آمو ایستاد و رو به افغانستان کرد، زیر لب چیزهایی گفت که هیچگاه شخص دیگری نفهمید و ثبت تاریخ هم نشد.
گروموف چه می تواند گفته باشد؟ شاید برای آمرزش سربازانش که در افغانستان کشته شده بودند، دعا کرده و یا شاید از اینکه بالاخره جان خود و عده ای از سربازانش را از این "باتلاق" قرن سالم بیرون کشیده، اظهار شکر کرده است. بگذریم.
در سیزدهم ژوئیه ۲۰۱۱ نخستین کاروان نیروهای آمریکایی افغانستان را ترک کردند به این ترتیب خروج آمریکا از افغانستان نیز در روز چهارشنبه سیزدهم ۲۰۱۱ کلید خورد.
بین خروج کامل ارتش سرخ و حالا آغاز خروج آمریکا از افغانستان، ۲۲ سال فاصله است. ۲۲ سال در عمر یک ملت چیز زیادی نیست. یک چشم بهم زدن است، انگار همین دیروز بود. هر افغانی که حداقل ۳۰ سال داشته باشد، حالا شاهد خروج یک ابر قدرت دیگر از افغانستان است.
"اگر برنامه خروج که حالا آغاز شده است، طالبان را به پیروزی از راه جنگ امیدوار‌تر کند و جنگ ادامه یابد، احتمال اینکه داستان پس از خروج شوروی‌ها در افغانستان تکرار شود، خیلی بعید نیست."
ارتش سرخ بعد از ۱۰ سال حضور در افغانستان، بطور کامل از این کشور خارج شدند؛ نیروهای آمریکایی بعد از ۱۰ سال خروج را آغاز کرده‌اند.

بقیه داستان هم تکرار خواهد شد؟

حالا سوال اساسی ماجرای بعد از خروج و قصه دولتی است که میراث‌دار حضور نظامی غرب در افغانستان خواهد شد. آیا بقیه سناریو نیز تکراری خواهد بود؟ یعنی دولت کنونی به سرنوشت دولت کابل بعد از خروج شوروی گرفتار خواهد شد؟
افغانها به یاد دارند که در افغانستان آن روز و ایضا در سطح بین المللی، خروج شوروی از افغانستان شکست این نیروها تلقی شد، هرچند دولت کابل در آن زمان هرگز آن را شکست تلقی نکرد و مانند دولت کنونی مدعی شد که حالا دولت قادر است از خود، "انقلاب" و " خلق" دفاع کند و بنابر این نیازی به حضور بیشتر شوروی نیست.
دولت برای خروج نیروهای شوروی مراسم رسمی گرفت، شاگردان مدارس مزار را به شهرک بندری حیرتان بردند تا برای سربازان شوروی سرود بخوانند، بر تانکهای آنان گل بپاشند و از حمایت ۱۰ ساله‌شان از انقلاب و انقلابیون افغانستان تشکر کنند.
اما حس عمومی چیز دیگری بود، هرکسی در نهان چاره‌‍ای می اندیشید و به فکر ساحل امنی بود تا از طوفانی که در راه است جان سالم بدر برد.
ارتش سرخ در ششم جدی/ دی ۱۳۵۶ خورشیدی وارد افغانستان شدند
پس از خروج روسها، دولت کابل بیشتر بر مذاکره و مصالحه پای فشرد، نام حزب دموکراتیک خلق، به حزب وطن تغییر کرد، پست نخست وزیری به یک فرد غیر حزبی سپرده شد، هیات های مذاکره به سوی گروه‌های مجاهدین گسیل شد، با فرماندهان رده دوم و سوم تماس گرفته شد و به آنها پول داده شد و وعده مقام. اما هر قدر دولت بر مصالحه پای فشرد، مجاهدین صلح طلبی دولت را نشانه ضعف تلقی کرده بیشتر به فتح کابل اندیشیدند و به سقوط قهرآمیز نظام.
شوروی ها برای دولت کابل، هزاران نفر کارمند متخصص که معتقد به نظام بودند، به جا گذاشته بود، ارتش تا به دندان مسلح به میراث گذاشته بود که دهها بمب افکن نوع میگ ۲۷ و سوهو (سوخو)، داشت. تانکهای مدرن و نفربر‌های نظامی تیزرو با نزدیک به ۲۰۰ هزار سرباز.
"شکی نیست که میزان موفقیت یا عدم موفقیت دولت افغانستان به همین سه سالی باقی مانده ای گره خورده که تا خروج کامل نیروهای خارجی از افغانستان باقی مانده است."
اما رهبران مجاهدین که ذهن عوام و مردم روستایی را در اختیار داشتند پاسخ همه اینها را به یک استدلال ساده دو جمله ای می‌دادند، می‌گفتند شوروی که آنقدر قدرتمند بود، بالاخره از ما شکست خورد دولت کابل چه باشد.

'خدا عاقبت را بخیر کند'

۲۲ سال بعد صحنه ها در بعضی از موارد آنقدر شبیه هم هستند که انگار نه افغانستان یک پدیده واقعی است و نه اتفاقهایی که در این کشور افتاده است؛ انگار داری فیلم تخیلی را برای بار دوم می‌بینی، مردم عادی اکثرا خود را به پایان بازی عالم و آگاه می‌دانند، و با جملات چند پهلو و معنی‌دار "خدا عاقبت را به خیر کند". نگرانی شان را از تکرار پایان مشابه، اظهار می‌کنند.
اما سیاستمداران و تحلیلگران علی رغم همه تشابهات هنوز اگر مگر‌هایی را مطرح می کنند. این جماعت به تفاوت هایی امیدوارند که اگر درست درک شوند، پایان دولت کنونی را از فرجام دولت دکتر نجیب الله متفاوت خواهد کرد.

حمایت آمریکا و غرب

تحلیلگران و سیاستمداران معتقدند که دولت دکتر نجیب الله را حمایت های بی دریغ و تبلیغات گسترده غرب و پول بی حساب شیوخ عرب از پای انداخت اما این بار حمایت غرب با دولت افغانستان است. از سوی دیگر روند خروج نیروهای آمریکایی و ناتو قرار است یک روند طولانی مدت باشد، روندی که از نیمه ۲۰۱۱ شروع شده و قرار است تا ۲۰۱۴ کامل شود و در این مدت دولت افغانستان زمان کافی دارد تا ضعف‌هایش را جبران کند.
ارتش سرخ پس از ده سال حضور نظامی در بیست و پنجم فوریه ۱۹۸۹ افغانستان را بطور کامل ترک کردند
مساله دوم امید سیاستمداران و تحلیلگران افغان به امضای سند همکاریهای استراتژیک و بلند مدتی است که قرار است بین آمریکا و افغانستان امضا شود، سندی که به گفته بعضی از مقامهای دو کشور ایجاد چند پایگاه دائمی آمریکا در خاک افغانستان از محورهای مهم آن است.

امید به تعهد بلند مدت آمریکا

اما با همه اینها شکی نیست که میزان موفقیت یا عدم موفقیت دولت افغانستان به همین سه سالی باقی مانده‌ای گره خورده که تا خروج کامل نیروهای خارجی از افغانستان باقی مانده است. اگر مذاکره و مصالحه با طالبان قبل از خروج کامل نیروهای خارجی به "قطع جنگ" منجر شود می توان امیدوار بود که افغانستان راهی را که 10 سال پیش با یورش نیروهای ائتلاف بین المللی ضد تروریسم در پیش گرفت، می تواند آرام آرام ادامه دهد.
اما اگر برنامه خروج که حالا آغاز شده است، طالبان را به پیروزی از راه جنگ امیدوارتر کند و جنگ ادامه یابد، احتمال اینکه داستان پس از خروج شوروی ها در افغانستان تکرار شود، خیلی بعید نیست.
بسیاری از افغانها از این می‌ترسند که آمریکا و غرب در نهایت به این قانع شوند که طالبان به آنها و آنها به طالبان کاری نداشته باشند، طالبان از القاعده فاصله بگیرند به کشورهای غربی و آمریکا حمله نکنند اما اینکه در افغانستان چه می کنند ربطی به آنها ندارد.
خروج نیروهای آمریکایی و ناتو از افغانستان قرار است تا سال ۲۰۱۴ کامل شود
چه کسی فکر می‌کرد آمریکا و غرب که این همه از مجاهدین حمایت کرده بود، آنها و در کل افغانستان پس از خروج نیروهای شوروی و سقوط دولت نجیب الله را فراموش کند.
حالا سوال اصلی این است که آیا با توجه به بحران اقتصادی و مالی که دامن گیر آمریکا و غرب شده است اگر از بابت موی دماغ نشدن طالبان برای آمریکا و غرب مطمئن شوند، فراموش کردن افغانستان برای سیاستمداران آمریکا و غرب کار دشواری است؟
داوود ناجی
بی بی سی

انتقال مسئولیت‌های امنیتی به نیروهای افغان رسما آغاز شد


بامیان
بامیان از مناطق امن در مرکز افغانستان است
نیروهای افغان مسئولیت‌های امنیتی را در ولایت بامیان، رسما از سربازان ناتو تحویل گرفته‌اند.
بامیان که از مناطق امن در مرکز افغانستان محسوب می‌شود، نخستین ولایت این کشور است که برنامه انتقال مسئولیت‌های امنیتی از نیروهای خارجی به سربازان افغان در آن رسما اجرا می‌شود
قرار است ظرف روزهای آینده، این برنامه در شش منطقه دیگر افغانستان نیز اجرا شود.
مقامات ارشد دولتی، از جمله وزرای دفاع، داخله، معارف و رئیس کمیسیون انتقال، برای شرکت در مراسم رسمی سپردن مسئولیت‌های امنیتی به نیروهای افغان در بامیان، به این ولایت رفته‌اند.
۲۶۰ نفر از سربازان گروه‌های بازسازی ولایتی از کشورهای زلاندنو و مالزی در بامیان مستقر بوده‌اند که فعالیت آنها عمدتا به برنامه‌های توسعه‌ای و در بخش صحت (بهداشت ودرمان) مربوط بوده است.
بامیان در ده سال اخیر، شاهد کمترین حوادث امنیتی بوده است. با این حال، مسئولان محلی در این ولایت می‌گویند که پس از خروج رسمی سربازان ناتو از بامیان نیاز است تا نیروهای امنیتی این ولایت بیشتر شود.
هیچ واحدی از سربازان ارتش افغانستان تا حالا در بامیان مستقر نیست و مقامات محلی می‌گویند که شمار نیروهای پلیس این ولایت نیز کافی نیست.
حبیبه سرابی، والی بامیان در مراسم انتقال مسئولیت های امنیتی، از این برنامه استقبال کرد، اما گفت که دولت افغانستان برای حفظ امنیت در این ولایت باید توجه بیشتری به بامیان داشته باشد.
خانم سرابی گفت که پلیس بامیان با کمبود تجهیزات نظامی روبروست.
والی بامیان همچنین گفت که امنیت بامیان می‌تواند از ولایات همجوار چون وردک و بغلان آسیب‌پذیر شود.
به دنبال بامیان، قرار است روند انتقال مسئولیت‌های امنیتی از ناتو به نیروهای افغان، در شش منطقه دیگر افغانستان از جمله کابل، مزار شریف، پنجشیر، لشکرگاه، شهر هرات و مهترلام، مرکز ولایت لغمان اجرا شود.
این برنامه مراحل مقدماتی سپردن امنیت سراسر افغانستان به نیروهای این کشور و خروج سربازان خارجی از افغانستان تا سال ۲۰۱۴ میلادی است.
این برنامه همزمان با خوشبینی مقامات دولتی افغانستان و آمریکا، با نگرانی‌های جدی برخی از منتقدان و دپلماتهای غربی نیز روبه‌رو بوده است.
این منتقدان هشدار می‌دهند که خروج نیروهای خارجی از افغانستان در شرایط کنونی، می‌تواند دستاوردهای جامعه جهانی و افغانستان را در ده سال اخیر به مخاطره بیاندازد.

خیابان مال من هم هست، مبارزه زنان افغان با خیابان آزاری


زنان افغان
"زمانی که در افغانستان زن به دنیا می آیی، جامعه به شما می آموزد که چگونه از زن بودن خود شرمسار باشی. به شما یاد داده می شود که چگونه از داشتن موهای بلند و یا اندام زنانه خود خجالت بکشی. یاد می گیری که چگونه با شانه های افتاده راه بروی و مجبورت می کنند به این باور برسی که این حق طبیعی دیگران است که با تو بدرفتاری کنند."
نورجهان اکبر، بیست ساله، در جامعه ای که خودش چنین تعریفی از آن دارد، بزرگ شده است، اما حالا او و گروهی از زنان جوان برای تغییر می خواهند کلیشه های اجتماعی موجود در افغانستان را به چالش بکشند.
حدود بیست نفر از اعضای این گروه، برای نخستین بار در تاریخ افغانستان، به خیابان ها آمدند تا اعتراض خود را علیه خیابان آزاری ابراز کنند.
"خلاف آنچه که اینجا تصور می شود، زنان برای این ساخته نشده اند که در خانه ها بمانند و برای مردان خدمت کنند. ما می خواهیم در فعالیت های اجتماعی شرکت داشته باشیم، سیاستمدار شویم، فعال اجتماعی و کارمند ادارات باشیم و این مسئله نباید برای کسی مشکل ایجاد کند"
یکی از شرکت کنندگان این راهپیمایی که شعار "این خیابان از من هم هست" را حمل می کرد، گفت: "ما اینجا هستیم تا صدای خود را بلند کرده و به همه بگوئیم که دیگر بدرفتاری را در خیابانها تحمل نخواهیم کرد."
او افزود: "این حق زنان است که مانند مردان در جامعه بدون اینکه هراسی داشته باشند، زندگی کنند، کار کنند و درس بخوانند."
خیابان آزاری در افغانستان، در حال تبدیل شدن به یک مشکل جدی است و چیزی که به باور فعالان اجتماعی، مانع بزرگی را در برابر مشارکت زنان در اجتماع ایجاد می کند.
این باور وجود دارد که حضور زنان در اجتماع که در پی فروپاشی رژیم طالبان و به ویژه در سالهای اخیر پر رنگ تر شده، به ایجاد واکنش منفی جامعه مردسالار افغانستان کمک کرده است.
شبانه، یک دانشجوی دانشگاه کابل می گوید: "آنها (مردان) نمی توانند این حقیقت را تحمل کنند که حضور زنان در اجتماع در حال گسترش است."
'به شما یاد داده می شود که چگونه از داشتن موهای بلند و یا اندام زنانه خود خجالت بکشی'
او می افزاید: "خلاف آنچه که اینجا تصور می شود، زنان برای این ساخته نشده اند که در خانه ها بمانند و برای مردان خدمت کنند. ما می خواهیم در فعالیت های اجتماعی شرکت داشته باشیم، سیاستمدار شویم، فعال اجتماعی و کارمند ادارات باشیم و این مسئله نباید برای کسی مشکل ایجاد کند."
افغانستان با وجود آنکه در سالهای اخیر شاهد تغییراتی در زمینه حضور زنان بوده، هنوز یک کشور به شدت مردسالار است.
در بسیاری از مناطق افغانستان، هنوز بیشتر زنان نمی توانند بدون اجازه اعضای مرد خانواده، از خانه های خود بیرون شوند.
تمنا حمیدی که تازه دانشکده حقوق را به پایان رسانده می گوید: "ذهنیت مخالفت با مشارکت اجتماعی زنان بسیار عمیق است و شکستن رفتارهای اجتماعی علیه زنان، یک چالش جدی است."
او می گوید: "هر روز برای رفتن به محل کار، باید یک فاصله کوتاه را پیاده طی کنم و این دقیقا زمانی است که رفتارهای بدی را می بینم. هر دقیقه باید مواظب باشم که کسی مرا دنبال نکند و یا کسی تلاش نکند به بدنم دست بزند."
ما می خواهیم در فعالیت های اجتماعی شرکت داشته باشیم، سیاستمدار شویم، فعال اجتماعی و کارمند ادارات باشیم و این مسئله نباید برای کسی مشکل ایجاد کند
با آنکه تاکنون هیچ تحقیق رسمی در مورد مسئله خیابان آزاری و دلایل و عوامل آن در افغانستان انجام نشده است، اما شنیدن تجربیات روزمره زنانی که برای کار و یا درس از خانه های خود بیرون می شوند، نشان می دهد که خیابان آزاری در این کشور بسیار گسترده است و در مواردی سبب شده است دختران و زنان به دلیل دوری از آزار خیابانی ترجیح داده کار و یا هم تحصیل خود را ترک کنند.
فعالان اجتماعی در افغانستان از این نگراننند که خیابان آزاری به یک هنجار اجتماعی بدل شده است و این درحالی است که دولت برنامه ای برای جلو گیری و یا هم مبارزه با آن ندارد.
رامین انوری
بی بی سی

چگونه پناهجويان را در سوئيس ديپورت ميكنند

اين فيلم توسط سازمان augenauf  يك سازمان مدافع حقوق پناهندگي در سوئيس و با هدف برجسته كردن ابعاد غير انساني برخورد با پناهجويان در پشت درب هاي بسته ساخته شده است.

اين فيلم صحنه هاي بازسازي شده از ديپورت پناهجويان توسط دولت سوئيس ميباشد. اين صحنه ها بر اساس مصاحبه با تعداد زيادي از افراد و شاهديني كه شخصا درگير وظايف پروسه ديپورت پناهجويان بوده اند، و همچنين براساس تحليل از مواد اموزشي كه توسط پليس استفاده ميشود تنظيم شده است.

هر كسي كه در سوئيس بطور غيرقانوني زندگي كرده و از بازگشت داوطلبانه به كشور خود سرباز زند در خطر ديپورت با چنين اشكالي مواجه است. مستقل از اينكه وي در تمام دوران زندگي خودش حتي مرتكب هيچ عمل غيرقانوني و خلافي نشده باشد. 


آیا میتواند مزه ای قدرت مرگ برادر را هم بی مزه کند؟


احمد ولی کرزی، بردارِ رییس جمهور کرزی، قدرت‌مندترین مرد جنوبِ افغانستان که نامش با مافیا و موادمخدر، قدرت، ثروت، تجارت و سیاست پیوند ناگسستنی یافته بود، ساعاتی پیش با تیراندازیِ یکی از محافظانش برای همیشه از صحنه رفت و دیگر با هیچ چیز هیچ پیوندی ندارد. او چندین بار از چندین سوء قصد جان سالم به در برد و لی سرانجام این سخن خدای درست آمد که "هرجا باشید، حتی در باروهای پولادین، باز هم شکار مرگ خواهید شد".  چه کسی او را کشته است؟ طالبان؟ آی اس آی؟ مافیایِ موادمخدر؟ رقیبان قومی و محلی؟ یا...؟ اما به هرحال قاتل هرکه باشد بی‌تردید، او قربانی سیاست‌های  رییس جمهور کرزی برادرِ خویش است.
احمدولی در دم مرگ به چه می‌اندیشید و کدام آرزوهای تحقق‌نیافته ذهنش را آزار می‌داد؟  کسی نمی‌داند؟ اما به هرحال قتل احمدولی، آن هم در شهر قندهار که احمدی ولی آن‌را به عنوان امن‌ترین شهر برای زندگی انتخاب کرده بود، قابل تامل است. شاید بتوان گفت اکنون مرگ تمام قلمروها را فتح کرده است و در آخرین سوراخ‌سنبه‌های این سرزمین به دنبال طعمعه‌هایش می‌گردد. تاریخ چندسال اخیر قندهار تاریخ مرگ و آدم کشی است. از قندهار بی‌شمار فرمان‌های مرگ صادر گردیده و در پی این فرمان‌ها  در گوشه و کنار کشور سر های بسیاری بی‌تن شده اند. سلسله‌ای از فرماندهان مرگ از احمد شاه درانی تا ملا محمدعمر دراین شهر کار و کار نامه آگنده از مرگ و کشتار به تاریخ سپرده‌اند. قندهار همواره شهر مرگ وفرمان بوده است. در تاریخ این شهر داریم که آدمیان با نخ سر بریده شده اند؛ آوای ضجه قربانیان با صدای سرود جلادان در هم پیچیده و موجبات کیف ولذت امیران فرمان روا و فرمان فرما را فراهم کرده است؛ چشم انسان ها در اینجا به ترازو وزن شده است؛ شهر  قندهار  با کله منارها تزیین شده است؛ احمدولی نیز تنها رئیس شورای ولایتی نبود، او سلسله انساب خود را به صاحبان امر و فرمان گذشته می رساند. او قندهار را قلمروخود می‌خواند و چون شاهان در آن عمل می‌کرد و امارت کوچکی باب طبع و سلیقه خود ساخته بود. اکنون این قلمرو نیز توسط مرگ فتح شده است. سرانجام چنگال وحشی و دهشتناک مرگ گلوی احمدولی را نیزگرفت.
ترور توسط محافظان نیز پدیده تازه و جالبی است. دریک برهه پر آشوب در تاریخ جمهوری رم، آدم‌کشی در برابر پول باب شده بود و سناتورها از محافظین همدیگر برای مرگ رقیب استفاده می‌کردند. این دوره یکی از شگفت‌انگیزترین دوره‌های تاریخ بشری و سرشار از بی‌اعتمادی و نابودی مطلق تمام اصول انسانی و اخلاقی بود. کسی که چند لحظه پیش محافظ جان بود، در یک چشم به هم‌زدن به دشمن جان بدل می‌گردید. آن‌که پیش از ظهر جانش را برای حفاظت از تو سپر کرده بود، پس از چاشت جانت را نا بود می‌کرد. هیچ اعتمادی حتی به چشم آد‌ ها هم باقی نمانده بود. قتل‌های کنونی اغلب انگیزه های امنیتی و سیاسی دارد. اما شرایط درافغانستان با توجه  به لجام‌گسیختگی‌های اخلاقی کنونی چندان هم بی‌شباهت به آشوب واغتشاش های روم باستان نیست. و بنابراین  از این پس محافظ‌داشتن خود به درد سر تازه بدل و "ارباب‌کشی" رسم خواهد شد.
کشتن بد است. تنها کشتن  کودکان بی گناه و جواد ضحاک بد نیست. کشتن پرسنل عادی اردو و پولیس هم بد است. کشتن همه کس بد است. کشتن برادر رئیس جمهور هم بد است. حتی کشتن احمد ولی برادر آقای کرزی که احتمالا بهای زندگی اش مرگ  بسیاری دیگربود هم بد است. اما اگر قتل بد است و اگر مرگ آفرینان منفوراست، قاتل هم برادر نیست. احمدولی توسط محافظش کشته شده است؛ توسط کسی که حافظ زندگی اش بود به کام مرگ رفته است؛ رخ درنقاب خاک کشیده است؛ دستش از دار و نداردنیا از هر آنچه به راست یا دروغ در باره اش گفته می شد، کوتاه شده است؛ اما پرسشی که مرگ او به میان می کشد این است که رئیس جمهوری که در طول این چندین‌سال با سپاهیان مرگ مماشات می کرد، اکنون خواهد دانست که طعم مرگ چه  اندازه تلخ است؟ بادا که  این حادثه به رئیس جمهور معنای مرگ را فهمانده باشد. فهمانده باشد که مماشات با سپاه مرگ، سپاه مرگ آفرین و مرگ زاد، فرجام جز مرگ، مرگ همه چیز و همه کس و مرگ زندگی ندارد.