در پانزدهم فوریه ۱۹۸۹ ژنرال گروموف که فرماندهی نیروهای شوروی سابق را در افغانستان بعهده داشت، آخرین رزمنده ارتش سرخ بود که بعد از ۱۰ سال حضور این نیروها در افغانستان پا از خاک این کشور بیرون کشید.
در کتابهای زیادی نقل شده است که او هنگامی که خاک افغانستان را ترک می کرد، لحظه ای روی پل دوستی بر فراز رودخانه آمو ایستاد و رو به افغانستان کرد، زیر لب چیزهایی گفت که هیچگاه شخص دیگری نفهمید و ثبت تاریخ هم نشد.گروموف چه می تواند گفته باشد؟ شاید برای آمرزش سربازانش که در افغانستان کشته شده بودند، دعا کرده و یا شاید از اینکه بالاخره جان خود و عده ای از سربازانش را از این "باتلاق" قرن سالم بیرون کشیده، اظهار شکر کرده است. بگذریم.
در سیزدهم ژوئیه ۲۰۱۱ نخستین کاروان نیروهای آمریکایی افغانستان را ترک کردند به این ترتیب خروج آمریکا از افغانستان نیز در روز چهارشنبه سیزدهم ۲۰۱۱ کلید خورد.
بین خروج کامل ارتش سرخ و حالا آغاز خروج آمریکا از افغانستان، ۲۲ سال فاصله است. ۲۲ سال در عمر یک ملت چیز زیادی نیست. یک چشم بهم زدن است، انگار همین دیروز بود. هر افغانی که حداقل ۳۰ سال داشته باشد، حالا شاهد خروج یک ابر قدرت دیگر از افغانستان است.
"اگر برنامه خروج که حالا آغاز شده است، طالبان را به پیروزی از راه جنگ امیدوارتر کند و جنگ ادامه یابد، احتمال اینکه داستان پس از خروج شورویها در افغانستان تکرار شود، خیلی بعید نیست."
بقیه داستان هم تکرار خواهد شد؟
حالا سوال اساسی ماجرای بعد از خروج و قصه دولتی است که میراثدار حضور نظامی غرب در افغانستان خواهد شد. آیا بقیه سناریو نیز تکراری خواهد بود؟ یعنی دولت کنونی به سرنوشت دولت کابل بعد از خروج شوروی گرفتار خواهد شد؟افغانها به یاد دارند که در افغانستان آن روز و ایضا در سطح بین المللی، خروج شوروی از افغانستان شکست این نیروها تلقی شد، هرچند دولت کابل در آن زمان هرگز آن را شکست تلقی نکرد و مانند دولت کنونی مدعی شد که حالا دولت قادر است از خود، "انقلاب" و " خلق" دفاع کند و بنابر این نیازی به حضور بیشتر شوروی نیست.
دولت برای خروج نیروهای شوروی مراسم رسمی گرفت، شاگردان مدارس مزار را به شهرک بندری حیرتان بردند تا برای سربازان شوروی سرود بخوانند، بر تانکهای آنان گل بپاشند و از حمایت ۱۰ سالهشان از انقلاب و انقلابیون افغانستان تشکر کنند.
اما حس عمومی چیز دیگری بود، هرکسی در نهان چارهای می اندیشید و به فکر ساحل امنی بود تا از طوفانی که در راه است جان سالم بدر برد.
شوروی ها برای دولت کابل، هزاران نفر کارمند متخصص که معتقد به نظام بودند، به جا گذاشته بود، ارتش تا به دندان مسلح به میراث گذاشته بود که دهها بمب افکن نوع میگ ۲۷ و سوهو (سوخو)، داشت. تانکهای مدرن و نفربرهای نظامی تیزرو با نزدیک به ۲۰۰ هزار سرباز.
"شکی نیست که میزان موفقیت یا عدم موفقیت دولت افغانستان به همین سه سالی باقی مانده ای گره خورده که تا خروج کامل نیروهای خارجی از افغانستان باقی مانده است."
'خدا عاقبت را بخیر کند'
۲۲ سال بعد صحنه ها در بعضی از موارد آنقدر شبیه هم هستند که انگار نه افغانستان یک پدیده واقعی است و نه اتفاقهایی که در این کشور افتاده است؛ انگار داری فیلم تخیلی را برای بار دوم میبینی، مردم عادی اکثرا خود را به پایان بازی عالم و آگاه میدانند، و با جملات چند پهلو و معنیدار "خدا عاقبت را به خیر کند". نگرانی شان را از تکرار پایان مشابه، اظهار میکنند.اما سیاستمداران و تحلیلگران علی رغم همه تشابهات هنوز اگر مگرهایی را مطرح می کنند. این جماعت به تفاوت هایی امیدوارند که اگر درست درک شوند، پایان دولت کنونی را از فرجام دولت دکتر نجیب الله متفاوت خواهد کرد.
حمایت آمریکا و غرب
تحلیلگران و سیاستمداران معتقدند که دولت دکتر نجیب الله را حمایت های بی دریغ و تبلیغات گسترده غرب و پول بی حساب شیوخ عرب از پای انداخت اما این بار حمایت غرب با دولت افغانستان است. از سوی دیگر روند خروج نیروهای آمریکایی و ناتو قرار است یک روند طولانی مدت باشد، روندی که از نیمه ۲۰۱۱ شروع شده و قرار است تا ۲۰۱۴ کامل شود و در این مدت دولت افغانستان زمان کافی دارد تا ضعفهایش را جبران کند.امید به تعهد بلند مدت آمریکا
اما با همه اینها شکی نیست که میزان موفقیت یا عدم موفقیت دولت افغانستان به همین سه سالی باقی ماندهای گره خورده که تا خروج کامل نیروهای خارجی از افغانستان باقی مانده است. اگر مذاکره و مصالحه با طالبان قبل از خروج کامل نیروهای خارجی به "قطع جنگ" منجر شود می توان امیدوار بود که افغانستان راهی را که 10 سال پیش با یورش نیروهای ائتلاف بین المللی ضد تروریسم در پیش گرفت، می تواند آرام آرام ادامه دهد.اما اگر برنامه خروج که حالا آغاز شده است، طالبان را به پیروزی از راه جنگ امیدوارتر کند و جنگ ادامه یابد، احتمال اینکه داستان پس از خروج شوروی ها در افغانستان تکرار شود، خیلی بعید نیست.
بسیاری از افغانها از این میترسند که آمریکا و غرب در نهایت به این قانع شوند که طالبان به آنها و آنها به طالبان کاری نداشته باشند، طالبان از القاعده فاصله بگیرند به کشورهای غربی و آمریکا حمله نکنند اما اینکه در افغانستان چه می کنند ربطی به آنها ندارد.
حالا سوال اصلی این است که آیا با توجه به بحران اقتصادی و مالی که دامن گیر آمریکا و غرب شده است اگر از بابت موی دماغ نشدن طالبان برای آمریکا و غرب مطمئن شوند، فراموش کردن افغانستان برای سیاستمداران آمریکا و غرب کار دشواری است؟
داوود ناجی
بی بی سی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر