پایان کار کمیته تحقیق بمباران تانکرهای نفت در کندز
در روز 4 سپتمبر سال 2009 دگرمن گئورگ کلاین آلمانی، در
ولایت کندز دستور بمباران تانکرهای نفتی را که طالبان به تصرف خود درآورده
بودند، صادر کرد. در آن هنگام باشندگان قریه های پیرامون در نزدیکی تانکرها
بودند و ظاهرا می خواستند از تیل این تانکرها استفاده کنند. بسیاری از
آنها از جمله کودکان در آتش بمباران جان باختند. ارتش فدرال آلمان می گوید
که در پی این بمباران در مجموع 91 تن کشته و 11 تن زخمی شدند. دیگر ارزیابی
ها از شمار بیشتر قربانیان حکایت دارد.
بمباران مرگبار نیروهای آلمانی در کندز نه تنها ارتش آلمان و دیگر هم
پیمانان ناتو را بهت زده کرد، بلکه در داخل آلمان نیز به یک جنجال سیاسی
تبدیل شد. یک وزیر دفاع، یک مقام بلندپایه دولت و جنرال کل ارتش فدرال
آلمان در پی این واقعه مقام های شان را از دست دادند. این مساله در نهایت
منجر به تشکیل یک کمیته تحقیقی شد. نمایندگان احزاب بر سر قدرت و
سیاستمداران جناح مخالف اعضای این کمیته بودند.
این کمیته از دو وزیر پیشین، یک وزیر بر سرقدرت، جنرال کل ارتش فدرال
آلمان، کارمندان و سربازان، تحقیق و بازپرسی کرد. دگرمن کلاین که دستور این
بمباران را صادر کرده بود، به مجلس فدرال آلمان احضار شد. اعضای کمیسیون
تحقیق از انگلا مرکل، صدراعظم آلمان بازپرسی کردند. اما اطلاعات چندانی به
دست نیاوردند.
نمایندگان پارلمان 79 بار گردهم آمدند تا اطلاعات لازم را جمع آوری کنند.
آنها می خواستند بدانند «چه چیزی دگرمن کلاین را واداشت که دستور بمباران
را بدهد؟ چرا برخی از سیاستمداران و نظامیان اتفاقات وحشتناک شب بمباران را
مخفی نگه داشتند؟ ارتش فدرال آلمان باید چه نتیجه هایی از این اشتباهات
بگیرد؟».
احزاب ایتلاف بر سر قدرت و جناح مخالف پس از دو سال تحقیق نیز نتوانستند
در مورد یک ارزیابی مشترک این واقعه به توافق برسند. اتحادیه دموکرات مسیحی
آلمان و لیبرال دموکرات ها به این نتیجه رسید که دگرمن کلاین را نمی توان
متهم کرد. او براساس اطلاعاتی که در دست داشته، این دستور را صادر کرده
است. جناح مخالف تاکید کرد که دگرمن کلاین را محکوم نمی کند. اما دستور او
به بمباران دو تانکر نفتی اشتباه بوده است. راینر آرنولد، از حزب سوسیال
دموکرات آلمان گفت: «واضح است که یک سری تصمیم های اشتباه گرفته شد».
براساس ارزیابی جناح مخالف، دگرمن کلاین باید اوضاع را بهتر می سنجید و
قواعد ماموریت ناتو را رعایت می کرد. این مقام بلندپایه ارتش فدرال آلمان
گفت که از حضور افراد غیرنظامی در محل اطلاعی نداشته است.
بمباران
مرگبار نیروهای آلمانی در کندز نه تنها ارتش آلمان و دیگر هم پیمانان ناتو
را بهت زده کرد، بلکه در داخل آلمان نیز به یک جنجال سیاسی تبدیل شد
اینگه هورر از حزب چپ های آلمان گفت: «گفته می شد که وضعیت تهدیدآمیز بوده است. اما چنین وضعیتی در حقیقت وجود نداشت».
کلاین و روسایش در توجیه حمله بر تانکرهای نفتی گفتند که اردوگاه نظامی
ارتش فدرال آلمان که در مجاورت این تانکرها قرار دارد، در خطر بوده است.
سیاستمداران احزاب سبزها و چپ ها این حمله را در تضاد با حقوق بین الملل
ارزیابی کردند.
همکاری بین جناح مخالف و احزاب بر سر قدرت در این کمیته تحقیق آن چنان
مطلوب نبود. امید نوری پور، یکی از سیاستمداران اپوزیسیون گفت که همکاری با
نمایندگان احزاب بر سر قدرت «یک فاجعه» بوده است.
جناح مخالف طرف دیگر را متهم کرد که نسبت به روشنگری این واقعه علاقه
چندانی ندارد. زیرا نتایج به دست آمده برخی از سیاستمدارانش را بدنام خواهد
کرد. برعکس احزاب بر سر قدرت، جناح مخالف را متهم کردند که از کمیته به
عنوان ابزار جنگی سیاسی سواستفاده کرده اند.
سخنان کرزی، "جفایی" بر افغانستان است
کارشناسان: سخنان کرزی، "جفایی" بر افغانستان است
رییس جمهور افغانستان در مصاحبه خود با شبکه تلویزیونی "جئو" که روز شنبه، 30 میزان / 22 اکتبر، نشر شد، همچنان افزود: "اگر پاکستان به کمک مردم افغانستان نیازی داشته باشد، افغانستان در کنار شما (پاکستانی ها) خواهد بود".
این اظهارات کرزی در حالی نشر می شود که دو روز پیش هیلاری کلینتون، وزیر خارجه امریکا بار دیگر از پاکستان خواست تا پناهگاه های جنگجویان در مرز آن کشور با افغانستان را نابود کند و شورشیان را تشویق نماید تا به روند صلح بپیوندند.
این که آیا سخنان کرزی نشانی از چرخش دیگری در موضع دولت افغانستان در قبال پاکستان است یا خیر مشخص نیست، اما به هر صورت می تواند تاثیراتی در داخل و خارج افغانستان داشته باشد.
"حرف غیر قابل قبول"
احمد سعیدی، کارشناس امور سیاسی این سخنان کرزی را "جفایی" بر منافع ملی افغانستان خواند و به رادیو دویچه وله گفت: "صحبت آقای کرزی، در حقیقت ظلمی است بر شهدایی که از دست تروریست ها کشته شده اند. ظلمی است بر بیوه زنان و یتیمانی که از دست تروریستان پاکستانی به خاک و خون غلتیده اند".
اسد الله ولوالجی، دیگر کارشناس امور سیاسی این سخنان را غیر اخلاقی می داند و می گوید: "این کاملا یک گپ ناشیانه و غیر قابل قبول برای مردم ما است. مردم افغانستان می گویند که ما غیر از پاکستان دیگر دشمن نداریم. اگر بگوییم که کنار این دشمن می ایستیم و با امریکا می جنگیم، غیر اخلاقی است".
او در ادامه توضیح می دهد: "امریکا افغانستان را از چنگ طالبان خلاص کرد و میلیاردها دالر را در افغانستان مصرف کرد، حدود 2 هزار نفر آنها کشته شدند؛ چطور [کرزی] می تواند این همه را نادیده بگیرد و این حرف را بزند".
سخنان کرزی؛ بخشی از یک استراتیژی؟
کرزی در مصاحبه خود با تلویزیون جئو با تاکید می گوید که در صورت جنگ امریکا با پاکستان در کنار پاکستانی ها می ماند. اما پرسش این است که کرزی چه نفعی از این اظهار نظر به دست می آورد. آیا این سخنان بخشی از استراتیژی دولت او برای نزدیک شدن به پاکستان است تا به آن ترتیب پاکستان را ترغیب کند در روند مصالحه با طالبان و شبکه حقانی یاری برساند؟
احمد سعیدی سخنان کرزی را سنجیده و هدفمند می داند. او می گوید: "آقای کرزی این سخنان را غیر مترقبه و غیر شعوری نزده، چون خانم کلینتون آمده بود به منطقه به پاکستان، پاکستان تحت فشار است... آقای کرزی وظیفه و رسالتی که در مقابل منافع پاکستان داشت، خواست این حرف را بگوید تا به این وسیله سفر خانم کلینتون را سبوتاژ کند".
سعیدی برای تاکید بر نظرش به اتفاقات گذشته نیز اشاره می کند و توضیح می دهد: "وقتی که اسامه بن لادن در پاکستان کشته شد، سه روز بعد آقای کرزی با هیأت هفتاد نفری حسن نیت به پاکستان رفت و پشتیبانی خودرا از پاکستان اعلام کرد".
در همین حال، عتیق الله بریالی، کارشناس مسایل امنیتی سخنان کرزی را بخشی از یک استراتیژی بلندمدت دولت او می داند و می گوید: "استراتیژی سه سال اخیر افغانستان همراهی، دنباله روی و سیاست تقرب به پاکستان بوده است. در یک بستر طولانی تر، از آغاز ریاست جمهوری، آقای کرزی به طرز یکنواخت و سرسام آوری به سمت تقرب به پاکستان رفته است".
بریالی در ادامه می افزاید که رییس جمهور افغانستان این سخنان را از موضع ضعف بیان داشته است تا به پاکستانی ها امتیاز بدهد. او می گوید: "در یک نگاه استراتژیک، افغانستان به سمت نزدیکی به پاکستان در حرکت نیست. اوضاع طوری است که مردم افغانستان از پاکستان فاصله می گیرند... آقای کرزی اگر بخواهد مردم افغانستان همراهی بکند، ناگزیر است که با پاکستان به یک رابطه معقول بپردازد، تا متلمقانه". او در ادامه تاکید می کند: "پاکستانی ها یک سیاست تهاجمی بیرحم دارند و به افغانستان می تازند".
اسدالله ولوالجی همچنان اذهان عمومی جامعه افغانستان را در تضاد با سیاست های پاکستان در افغانستان می بیند. او می گوید: "مردم افغانستان می گویند که اردوی ما را پاکستان از بین برد، زیربناهای ما را پاکستان از بین برد. طالبان توسط پاکستانی ها ساخته شد و به افغانستان آمد. این ها فکت هایی هستند که هیچ کس نمی تواند بپوشاند و بگوید که پاکستان دوست ماست".
علاوه بر این، سعیدی نیز می گوید: "این حرف، حرف حامد کرزی است نه حرف ملت افغانستان، ملت افغانستان با این حرف توافق هم ندارند و دشمن دیرینه خود تروریستان پاکستانی ها را می دانند؛ و هرکس که در پهلوی تروریستان قرار می گیرد، خودش تروریست است".
تاثیرات سخن کرزی
حامد کرزی به هر دلیلی که این سخنان را بیان داشته است، به نظر می رسد که جایگاه او در سطوح مختلف در داخل و خارج افغانستان متاثر می شود.
عتیق الله بریالی در مورد تاثیرات احتمالی مصاحبه کرزی باور دارد: "ادعای افغانستان مبنی بر دخالت پاکستان روزتا روز مورد تایید جامعه جهانی قرار می گیرد و آن به انزوای پاکستان احتمالا بینجامد. چرا ما در چنین شرایطی که برای اولین بار جامعه جهانی مداخلات پاکستان را اذعان کرد، ما دوستانی را که از داعیه ما حمایت می کنند، زیر سوال ببریم و آنها را در حمایت شان از مردم افغانستان متردد بسازیم".
اسدالله ولوالجی بر این عقیده است که این موضع گیری کرزی جایگاه او را در بین افغان ها متاثر می کند. او می گوید: " اگر کرزی می خواست که بین ملت خود محبوب باشد، باید هرگز این گپ را نمی زد".
بریالی نیز بر این باور است که سخنان کرزی باعث تضعیف موقعیت او در جامعه می گردد. او می افزاید: "بیش از هر زمان دیگر اذهان عامه به نفع پاکستان نیست، بناء این اظهار نظر کرزی در سطح ملی تضعیف موقعیت او می انجامد. در سطح بین المللی هم متاسفانه به تاوان مردم افغانستان؛ چرا که کشورهای زیادی گرد هم آمده اند به دفاع از مردم افغانستان. با این ابراز نظر حداقل آنها نسبت به دولت افغانستان مایوس خواهند بود".
این کارشناس امور امنیتی همچنان خاطر نشان می کند: "در نواحی افغانستان حداقل در ماه های اخیر جو ضد پاکستانی، جو انتقاد از پاکستان بسیار عمیق شده است. آقای کرزی خلاف جریان آب حرکت می کند... این باعث می شود که بیشتر اعتماد خود را بین مردم افغانستان از دست بدهد".
نادیه فضل / عاصف حسینی
ویراستار: عبدالباری حکیم
دویچه وله
افغانستان پس از طالبان به روایت آمار +تصویر
يك دهه از آغاز حمله نيروهاي آمريكايي
به افغانستان ميگذرد. در اين مدت اگرچه آمارها از بهتر شدن اوضاع زندگي
در اين كشور حكايت دارد ولي نه سايه سنگين طالبان از زندگي افغانها رخت
بربسته نه القاعده پايگاه امن خود را در اين سرزمين از دست داده است.كمتر
از يك ماه از فرو ريختن برجهاي تجارت جهاني گذشته بود كه جرج دبلیو بوش
رئیس جمهور وقت آمریکا، به طالبان حاکم بر افغانستان هشدار داد تا نیروهای
القاعده را از این کشور بیرون کنند. عدم پذیرش این درخواست موجب شد
نیروهای آمریکایی در هفتم اکتبر 2001 تحت نام «عملیات بلندمدت آزادی» به
افغانستان حمله کنند و به این ترتیب ناتو و ايساف به فرماندهي آمريكا
عمليات نظامي خود را به افغانستان آغاز كردند.
به گزارش تازه، آمارهاي سازمان ملل متحد، ديده بان حقوق بشر و رسانههاي محلي و بينالمللي حكايت از آن دارد كه در اين سالها آمار كشتار غير نظاميان به ويژه از سال ٢٠٠٥ به بعد رو به افزايش بوده است. ارتش و پليس افغانستان هم از اين روند جدا نبودهاند تا آنجا كه اين نيروها در سال ٢٠١٠ بيشترين تعداد كشته شدگان را داشتهاند. نيروهاي آمريكايي، انگليسي و ديگر كشورهاي ائتلاف هم در سال ٢٠١٠ بيشترين تلفات را به ثبت رساندهاند. آمار تلفات نيروهاي ائتلافي تا اوت ٢٠١١ نزديك به كل كشته شدگان در سال ٢٠٠٩ بوده است.
در همین زمینه بنا برگزارش ها بيشتر آمار كشته شدگان غير نظامي افغان كه مستقيما به دست نظاميان آمريكايي، در پي حملات يازدهم سپتامبر در سال 2001ميلادي در اين كشور صورت گرفته، به غير از شمار قربانيان غيرنظامي است كه بر اثر جراحات وارده در اين حملات جان باخته اند، مي باشد. در برآوردي كه يكسال بعد از حمله (2002 ميلادي) توسط نشريه گاردين بعمل آمد شمار كشته شدگان غيرنظامي افغان در حملات مستقيم و غير مستقيم آمريكا در سال 2001 ميلادي حدود 20 هزار نفر اعلام شد.
آمار شمار قربانيان غير نظامي افغان بين سال هاي 2001 ميلادي تا 2003 ميلادي را رقمي شش هزار و 300 تا 23 هزار و 600 نفر برآورد كرده اند. در سال 2006ميلادي ناظر حقوق بشر كشته شدن چهار هزار و 400 غير نظامي را در پي حملات نيروهاي آمريكايي و ناتو به شبه نظاميان طالبان اعلام كرد. خبرگزاري آسوشيتدپرس نيز در همين سال به نقل از مقامات دولت افغانستان و سازمان ناتو اين تعداد را چهار هزار غيرنظامي اعلام كرد.
در سال 2007 ميلادي ناظر حقوق بشر شمار كشته شدگان غير نظامي در افغانستان كه بطور مستقيم توسط سربازان ناتو و آمريكايي كشته شدند، 434 نفر اعلام كرد كه 321 نفر از اين افراد در حملات هوايي جان باخته اند. در همين حال دفتر نمايندگي سازمان ملل متحد در افغانستان شمار كشته شدگان را 700 نفر اعلام كرد. در حالي كه به گفته استاد دانشگاه نيو همپشاير شمار كشته شدگان غير نظامي افغان در اين سال پنجهزار و 700تا ششهزار و 500 نفر، بوده است. در همين حال در 27 تير ماه، سازمان ملل متحد ، در گزارشي از افزايش 15 درصدي شمار تلفات غيرنظاميان در افغانستان در شش ماهه نخست سال 2011 ميلادي نسبت به مدت مشابه در سال گذشته خبر داد. 'استفان دي ميستورا' نماينده ويژه دبيركل سازمان ملل متحد در افغانستان، با ارائه گزارشي در كابل، گفت كه در شش ماه نخست سال جاري يكهزار و 462 غير نظامي افغان در اثر انفجار، تيراندازي و حملات هوايي جان خود را از دست دادهاند.
در عين حال بهبودهايي هم در ديگر بخشها به چشم ميآيد. از جمله در بخش اقتصاد كه توليد ناخالص ملي افزايش تقريبي ٥ برابري را نشان ميدهد. براساس اعلام سازمان ملل و صندوق بينالمللي پول توليد ناخالص داخلي افغانستان در سال ٢٠٠١، ١٧١دلار بود ولي اين رقم در سال جاري ميلادي به ٥١٥ دلار رسيده است. وزارت آموزش و پرورش افغانستان نيز اعلام كرده است در سال ٢٠٠١ تنها يك ميليون افغان در مدارس ابتدايي ثبت نام كرده بودند كه شمار دختران در اين ميان بسيار اندك بود ولي در سال ٢٠٠٩ ، ٥/٦ ميليون كودك افغان راهي مدرسه شدند كه ٤/٢ ميليون نفر از آنها دختر بودهاند. در بخش كمكهاي بينالمللي هم آمارها نشان ميدهد عمليات نظامي خارجي ٩/٢٤٢ ميليارد دلار هزينه داشته و بيش از ٨٠ درصد منابع مالي را به خود اختصاص داده است. نيروهاي چند مليتي هم براي حفظ صلح هشت دهم ميليارد يورو كمك مالي داشتهاند كه ٣ درصد كمكهاي بين المللي را شكل ميدهد. ١/١٦ ميليارد دلار هم براي بهبود امنيت هزينه شده كه ٦/٥ درصد كمكهاي بينالمللي از سال ٢٠٠٢ تا ٢٠٠٩ بوده است. ٤/٩ درصد كمكها در همين بازه زماني معادل ٧/٢٩ ميليارد دلار شامل كمكهاي در ديگر بخشها بوده است.
اما اگرچه افغانستان امروز به نسبت 10 سال قبل به مراتب کشور آزادتری است و زنان فعالیت اجتماعی نسبت آزادانهای دارند، کودکان بیش از گذشته امکان تحصیل یافتهاند و چند انتخابات اگرچه پر حرف و حدیث برگزار شده است و شهروندان احساس میکنند که میتوانند در تعیین حق سرنوشت خود دخالت کنند، ولی همچنان میلیونها کودک افغان از حق تحصیل محرومند و برخی مدارس دولتی نیز با حداقل امکانات فعالیت میکنند. فساد در ادارات دولتی امکان استفاده بهینه از کمکهای بینالمللی را با مشکل روبرو کرده است. در همین حال این کمکها به نسبتِ هزینههای صورت گرفته برای جنگ با شورشیان ناچیز است. تا سال 2009 بیش از 240 میلیارد دلار برای عملیات نیروهای خارجی هزینه شده است در حالی که در مدت مشابه مجموع کل کمکهای صورت گرفته برای بهبود امنیت و همچنین شرایط اقتصادی نزدیک به 45 میلیارد دلاربوده است.
به گزارش تازه، آمارهاي سازمان ملل متحد، ديده بان حقوق بشر و رسانههاي محلي و بينالمللي حكايت از آن دارد كه در اين سالها آمار كشتار غير نظاميان به ويژه از سال ٢٠٠٥ به بعد رو به افزايش بوده است. ارتش و پليس افغانستان هم از اين روند جدا نبودهاند تا آنجا كه اين نيروها در سال ٢٠١٠ بيشترين تعداد كشته شدگان را داشتهاند. نيروهاي آمريكايي، انگليسي و ديگر كشورهاي ائتلاف هم در سال ٢٠١٠ بيشترين تلفات را به ثبت رساندهاند. آمار تلفات نيروهاي ائتلافي تا اوت ٢٠١١ نزديك به كل كشته شدگان در سال ٢٠٠٩ بوده است.
در همین زمینه بنا برگزارش ها بيشتر آمار كشته شدگان غير نظامي افغان كه مستقيما به دست نظاميان آمريكايي، در پي حملات يازدهم سپتامبر در سال 2001ميلادي در اين كشور صورت گرفته، به غير از شمار قربانيان غيرنظامي است كه بر اثر جراحات وارده در اين حملات جان باخته اند، مي باشد. در برآوردي كه يكسال بعد از حمله (2002 ميلادي) توسط نشريه گاردين بعمل آمد شمار كشته شدگان غيرنظامي افغان در حملات مستقيم و غير مستقيم آمريكا در سال 2001 ميلادي حدود 20 هزار نفر اعلام شد.
آمار شمار قربانيان غير نظامي افغان بين سال هاي 2001 ميلادي تا 2003 ميلادي را رقمي شش هزار و 300 تا 23 هزار و 600 نفر برآورد كرده اند. در سال 2006ميلادي ناظر حقوق بشر كشته شدن چهار هزار و 400 غير نظامي را در پي حملات نيروهاي آمريكايي و ناتو به شبه نظاميان طالبان اعلام كرد. خبرگزاري آسوشيتدپرس نيز در همين سال به نقل از مقامات دولت افغانستان و سازمان ناتو اين تعداد را چهار هزار غيرنظامي اعلام كرد.
در سال 2007 ميلادي ناظر حقوق بشر شمار كشته شدگان غير نظامي در افغانستان كه بطور مستقيم توسط سربازان ناتو و آمريكايي كشته شدند، 434 نفر اعلام كرد كه 321 نفر از اين افراد در حملات هوايي جان باخته اند. در همين حال دفتر نمايندگي سازمان ملل متحد در افغانستان شمار كشته شدگان را 700 نفر اعلام كرد. در حالي كه به گفته استاد دانشگاه نيو همپشاير شمار كشته شدگان غير نظامي افغان در اين سال پنجهزار و 700تا ششهزار و 500 نفر، بوده است. در همين حال در 27 تير ماه، سازمان ملل متحد ، در گزارشي از افزايش 15 درصدي شمار تلفات غيرنظاميان در افغانستان در شش ماهه نخست سال 2011 ميلادي نسبت به مدت مشابه در سال گذشته خبر داد. 'استفان دي ميستورا' نماينده ويژه دبيركل سازمان ملل متحد در افغانستان، با ارائه گزارشي در كابل، گفت كه در شش ماه نخست سال جاري يكهزار و 462 غير نظامي افغان در اثر انفجار، تيراندازي و حملات هوايي جان خود را از دست دادهاند.
در عين حال بهبودهايي هم در ديگر بخشها به چشم ميآيد. از جمله در بخش اقتصاد كه توليد ناخالص ملي افزايش تقريبي ٥ برابري را نشان ميدهد. براساس اعلام سازمان ملل و صندوق بينالمللي پول توليد ناخالص داخلي افغانستان در سال ٢٠٠١، ١٧١دلار بود ولي اين رقم در سال جاري ميلادي به ٥١٥ دلار رسيده است. وزارت آموزش و پرورش افغانستان نيز اعلام كرده است در سال ٢٠٠١ تنها يك ميليون افغان در مدارس ابتدايي ثبت نام كرده بودند كه شمار دختران در اين ميان بسيار اندك بود ولي در سال ٢٠٠٩ ، ٥/٦ ميليون كودك افغان راهي مدرسه شدند كه ٤/٢ ميليون نفر از آنها دختر بودهاند. در بخش كمكهاي بينالمللي هم آمارها نشان ميدهد عمليات نظامي خارجي ٩/٢٤٢ ميليارد دلار هزينه داشته و بيش از ٨٠ درصد منابع مالي را به خود اختصاص داده است. نيروهاي چند مليتي هم براي حفظ صلح هشت دهم ميليارد يورو كمك مالي داشتهاند كه ٣ درصد كمكهاي بين المللي را شكل ميدهد. ١/١٦ ميليارد دلار هم براي بهبود امنيت هزينه شده كه ٦/٥ درصد كمكهاي بينالمللي از سال ٢٠٠٢ تا ٢٠٠٩ بوده است. ٤/٩ درصد كمكها در همين بازه زماني معادل ٧/٢٩ ميليارد دلار شامل كمكهاي در ديگر بخشها بوده است.
اینفوگرافی زیر به خوبی این آمار و ارقام را به نمایش گذاشته است:
اما اگرچه افغانستان امروز به نسبت 10 سال قبل به مراتب کشور آزادتری است و زنان فعالیت اجتماعی نسبت آزادانهای دارند، کودکان بیش از گذشته امکان تحصیل یافتهاند و چند انتخابات اگرچه پر حرف و حدیث برگزار شده است و شهروندان احساس میکنند که میتوانند در تعیین حق سرنوشت خود دخالت کنند، ولی همچنان میلیونها کودک افغان از حق تحصیل محرومند و برخی مدارس دولتی نیز با حداقل امکانات فعالیت میکنند. فساد در ادارات دولتی امکان استفاده بهینه از کمکهای بینالمللی را با مشکل روبرو کرده است. در همین حال این کمکها به نسبتِ هزینههای صورت گرفته برای جنگ با شورشیان ناچیز است. تا سال 2009 بیش از 240 میلیارد دلار برای عملیات نیروهای خارجی هزینه شده است در حالی که در مدت مشابه مجموع کل کمکهای صورت گرفته برای بهبود امنیت و همچنین شرایط اقتصادی نزدیک به 45 میلیارد دلاربوده است.
درسهای ده سال مداخله نظامی در افغانستان
هفتم اکتوبر سال 2001 میلادی: در واشنگتن هنوز روز است که
افغانستان در تاریکی شب فرورفته است. جورج بوش، رییس جمهور آن وقت ایالات
متحدۀ امریکا در کاخ سفید مصممانه در برابر خبرنگاران قرار می گیرد: «به
دستور من ارتش ایالات متحدۀ امریکا حمله بر اردوگاه های آموزشی القاعده و
تأسیسات نظامی رژیم طالبان در افغانستان را آغاز کرد».
بوش افزود افغانستان نباید بیش از این پایگاه اصلی تروریسم
بین المللی باشد. رییس جمهور بوش حملۀ ایالات متحدۀ امریکا را اولتر از همه
چنین توجیه کرد که طالبان از تسلیم دادن اسامه بن لادن و قطع مناسبات شان
با شبکۀ القاعده سر باز می زنند.
جورج بوش همچنان گفت: «ایالات متحدۀ امریکا دوست مردم
افغانستان است. ما دوستان تقریباً یک میلیارد مسلمان در سراسر جهان هستیم.
ایالات متحدۀ امریکا دشمن آنانی است که از تروریسم حمایت می کنند و از یک
دین بزرگ برای جنایت های شان سوء استفاده می کنند».
یک طرح سیاسی که روی آن غور و تعمق صورت گرفته باشد، وجود
نداشت. ایالات متحدۀ امریکا و متحدان اش، که به انتقام جویی برخاسته بودند،
به یک پیروزی سریع باورمند بودند. پس از گذشت ده سال اکنون بیشتر از 130
هزار سرباز در مأموریت افغانستان سهم دارند. تهاجم نظامی یک وضعیت جدیدی را
برای کشور جنگ زدۀ افغانستان به ارمغان آورد. میلیون ها افغان که در نتیجۀ
جنگ های داخلی به خارج، به ویژه به کشور های همسایه پناه برده بودند،
دوباره به وطن شان برگشتند. مبالغ چندین میلیاردی برای احداث سرک ها و
اعمار مکاتب، دانشگاه ها و شفاخانه ها به افغانستان سرازیر شد. بیشتر از
همه شهر کابل پس از سقوط حاکمیت طالبان در نوامبر 2001 رونق چشمگیری در
عرصۀ ساختمانی داشت. غرب به دولت افغانستان، حکومت و نیروهای امنیتی آن کمک
های وسیع مالی می کند، با آنهم این کشور تا هنوز از امنیت، صلح، ثبات و
آشتی بسیار فاصله دارد.
توماس روتیش، یکی از دو بنیان گذار شبکۀ تحلیگران افغانستان
در کابل می گوید: «من یک همکار افغانی ام را به یاد دارم که نزد ما در
سازمان ملل متحد پاک کاری می کرد. یک روز به من قصه کرد که در دانشگاه کابل
در رشتۀ هواشناسی تحصیل کرده است. او در ادارۀ ما پاک کاری می کرد. او به
من گفت: "روزی که طالبان سقوط کنند ماشین ریش تراشی خود را می گیرم و ریش
خود را می تراشم؛ بعداً موهای ریش ام را در یک خریطۀ کوچک انداخته و به
عنوان یادگار در یک جای می آویزم". این مرد تا امروز هم ریش دارد».
توماس روتیش یکی از نادر کارشناسان غربی است که زبان های پشتو و دری را
یاد دارد. او امروز حمله نظامی به افغانستان را به عنوان یک دانشمند از
بیرون مشاهده و دنبال می کند. در سال های نخست، به عنوان کارمند در مأموریت
سازمان ملل متحد و اتحادیۀ اروپا در افغانستان، این حمله را از داخل
مشاهده می کرد.
او می گوید: «تهاجم امریکاییان قابل توضیح و قابل فهم است و
دلایل سیاسی هم معلوم است که چرا مهمترین هم پیمانان برای این کار تصمیم
گرفتند. شیوۀ حکومتداری طالبان در کشور شان هم با زندگی مردم افغانستان
همخوانی نداشت. از همین رو برای اولین بار در تأریخ افغانستان از یک حمله
نظامی و ملکی خارجی ها استقبال صورت گرفت، که این استقبال بیشتر متوجه
مداخلۀ نطامی بود. چیز بسیار قابل توجه این است که این وضعیت امروز کاملاً
برعکس شده است».
امتیاز و اعتبار خارجی ها برای آوردن صلح از بین رفت. دامنۀ
جنگ در بخش های زیاد افغانستان گسترش یافته است. شمار تلفات غیرنظامیان در
نتیجۀ خشونت ها و ترور هرچه بیشتر افزایش می یابد. طی ده سال گذشته نه یک
خلع سلاح مؤثر صورت گرفت و نه یک روند آشتی میان اقوام و قبایلی که علیه
همدیگر وسیله قرار می گرفتند، وجود داشت. زمانی که نیرو های غربی وارد
افغانستان شدند، افغان ها بیشتر از 20 سال جنگ را پشت سر گذشتانده بودند.
گونتر مولاک، سفیر پیشین آلمان در پاکستان، که سفرهای زیادی
به افغانستان کرده است، می گوید: «مهمترین عبرت این است که ما دیگر به
وسیلۀ نظامی هیچ پیروزی را به دست نمی آوریم. اگر بخواهیم در قلب مردم جا
پیدا کنیم، باید بیشتر از همه همکاری های مان در سیاست توسعه یی و عرصۀ
تعلیم و تربیه را بیشتر بسازیم. مسأله بر سر آموزش کادرهای رهبری آینده
است. برای کسب اعتماد بیشتر در افغانستان باید در این راستا بیشتر از همه
توجه صورت می گرفت. از سوی دیگر باید به افغان ها بیشتر اجازه داده می شد
تا خود تصمیم می گرفتند که به نظر آنان چه چیزی برای آیندۀ کشور شان بهتر
می بود. در عوض ما اکثراً از قبل نظریه های خود را داشتیم و تصمیم می
گرفتیم که کدام کارها باید در افغانستان صورت بگیرند. این شبیه یک جعبۀ
ریگی بود و بسیاری از ما به این نظر بودیم که حالا در آنجا کشور مدرنی را
می سازیم».
هرچند غرب بر جانب ملکی حضور خود تأکید می کرد، با آنهم
افغانستان پیوسته تحت تأثیر نظامی باقی ماند. توماس روتیش نیز بر این مسأله
اشاره می کند: «ارتش ایالات متحدۀ امریکا در پنج- شش سال اخیر به اصطلاح
کارگردانی همه عرصه ها در افغانستان را به عهده گرفت. امروزه دیپلومات ها و
مؤسسات ملکی کمتر حق دارند تصمیم بگیرند. بیشتر مسایل را نظامیان امریکایی
مشخص می سازند. آنها در همه جا اند و این مسأله همه عرصه های دیگر را به
مراجع خدماتی در مبارزه علیه شورشیان مبدل ساخته است، و این اشتباه است».
«ارتش
ایالات متحدۀ امریکا در پنج- شش سال اخیر به اصطلاح کارگردانی همه عرصه ها
در افغانستان را به عهده گرفت. امروزه دیپلومات ها و مؤسسات ملکی کمتر حق
دارند تصمیم بگیرند»
در پهلوی حامد کرزی و اطرافیان اش بیشتر از
همه فرماندهان مقتدر ایتلاف شمال از مأموریت خارجی در افغانستان سود می
برند. وقتی حمله غرب در اکتوبر 2001 بر افغانستان آغاز شد، طالبان افغان
این ایتلاف شکننده را تقریباً شکست داده بودند. با آنهم ایتلاف شمال امروز
خود را برنده احساس می کند. رهبران آنها هم پیمانان غرب اند و با هر وسیله
ای قدرت خود را حفظ می کنند. شمار زیادی از آنها در فساد اداری و تجارت
مواد مخدر دست دارند. برخی هم پس از بیرون رفتن قطعات نظامی اتحاد شوروی در
سال 1989 از افغانستان، به خاطر جاه طلبی و حرص قدرت در برابر هم جنگیدند و
در نتیجه مرتکب جنایت های بشری شدند. در آن زمان، پس از پیروزی بر رژیم
کمونیستی، افغانستان در یک جنگ ویرانگر داخلی غرق شد، جنگی که بالاخره سبب
به قدرت رسیدن طالبان گردید.
سیتا ماس، عضو انجمن علوم و سیاست در برلین پایتخت آلمان می
گوید: «از این رو مردم به نظام سیاسی هیچ اعتماد ندارند. جامعۀ بین المللی
در همکاری با رییس جمهور کرزی قانون انتخابات را به میان آورد که در آن
احزاب هیچ نقشی ندارند. به این ترتیب اکثریت وسیع مردم افغانستان نمی
توانند به عنوان یک جناح سیاسی عرض وجود کنند، و در نتیجه فرماندهان محلی،
که جنگ سالاران پیشین بودند، می توانند به صورت خدشه ناپذیر از قدرت خود
کار بگیرند. می توانم بگویم که حمله نظامی ناکام شده است».
سیتا ماس در پایان سپتمبر سال روان، پس از سال های زیاد، از
تحقیقات افغانستان کناره گیری کرد. به نظر وی ایتلاف غرب امروز فقط می
خواهد هرچه زودتر مسوولیت ها را به افغان ها واگذار شود.
او می گوید: «این یک روند واگذاری مسوولیت ها است، که در آن
جامعۀ جهانی و امریکاییان خود را اسیران سیاسی حامد کرزی و حاکمان منطقه یی
ساخته اند که در اطراف کرزی جمع شده اند. ما به عنوان جامعۀ بین المللی
نمی توانیم هیچ فشاری را بر حکومت افغانستان وارد کنیم.، مثلاً در زمینۀ
جلوگیری از فساد اداری و یا مبارزۀ شدیدتر علیه تجارت مواد مخدر. این حکومت
افغانستان با ساختارهای فاسد اداری آن، شامل آنهای است که ما می خواهیم
مسوولیت های امنیتی و قدرت سیاسی را به آنها واگذار شویم».
اسامه بن لادن کشته شد. پاکستان، یمن و سومالیا در محراق
مبارزه علیه تروریسم قرار گرفتند. افغانستان اهمیت خود را در سطح جهانی از
دست داد. ایالات متحدۀ امریکا و متحدان اش شدیداً زیر بار قرض فرو رفته اند
و می خواهند قطعات رزمی خود را تا سال 2014 از افغانستان بیرون بکشند.
سیتا ماس انگیزه های حمله نظامی را در خود کشورهای می بیند که به افغانستان
سرباز فرستاده اند و در این روند، به قول وی، دلایل ساختاری و اجتماعی در
این کشور نادیده گرفته شده اند.
توماس روتیش عضو هم نظر مشابهی دارد: «ما در افغانستان
آموختیم که هیچ وسیلۀ مناسبی نداریم تا با آن منازعات منطقه یی را به سادگی
حل کنیم. سازمان ملل متحد موفق نشد، ناتو هم در آنجا کارآ نیست، و ما هیچ
سازمان دیگری نداریم که توان انجام دادن چنین کاری را داشته باشد. پس ما
باید روی این بیاندیشیم که در آینده با همچو قضایا چگونه برخورد کنیم».
غرب، که از جنگ خسته شده است، اکنون طرفدار مذاکره با طالبان
است. این گروه تندرو در خاک پاکستان، در مناطق هم مرز با افغانستان دوباره
تشکل و قوت یافته است. به باور غربی ها اهداف طالبان و ملا عمر جهانی نبوده
و به افغانستان محدود می شود.
اما پیتر هاینه اسلام شناس در شهر برلین پایتخت آلمان می گوید که با آنهم
جنگ در افغانستان مسلمانان سراسر جهان را بسیج کرده است: «تبارز مسلمان
بودن و خودآگاهی برای مسلمان بودن و برای ایستادگی در برابر غرب، یقیناً
شدت یافته است. یعنی تصور مسلمانان که گویا غرب متجاوز است و همیشه برای
منافع سیاسی، اقتصادی و استراتژیک خود عمل می کند، چه این تصور درست باشد و
چه غلط، بسیار گسترش یافته است».
پایان سریع جنگ و یک راه حل پایان دادن به معضل از راه مذاکره
در افغانستان وجود نخواهد داشت. طالبان همانند جناح کرزی و ایتلاف پیشین
شمال، یک گروه نامتجانس اند. جناح های مختلف با اهداف مختلفی وجود دارند که
در خارج هم مددگران مختلف دارند. به ویژه پاکستان بازیگر بسیار مهم در
میدان جنگ در افغانستان است. نشانه های زیادی وجود دارد که افغانستان هنوز
هم در چنگال جنگ باقی می ماند. قتل برهان الدین ربانی رییس جمهور پیشین
افغانستان به تأریخ 20 سپتمبر سال روان ضربۀ محکمی بود بر تلاش های صلح
جویانه ای که از جانب غرب تمویل می شود. ربانی در رأس شورای صلحی قرار داشت
که به نمایندگی از حکومت افغانستان باید با طالبان مذاکره می کرد.
افغانستان در میان جنگ های قدرت طلبانۀ داخلی و سودجویی ها از
خارج، پارچه پارچه بود و همین گونه باقی می ماند. به دلایل استراتژیک و
اقتصادی احتمال کمی وجود دارد که ایالات متحدۀ امریکا بخواهد حضور نظامی
خود در افغانستان را به صورت کامل پایان ببخشد، چه افغانستان می تواند به
عنوان یک کشور ترانزیتی برای انتقال نفت و گاز آسیای میانه نقش مهمی داشته
باشد. افزون بر آن همه قدرت های مهم منطقه نیز موضعگیری خود را اختیار کرده
اند. پاکستان، هندوستان، ایران، چین، روسیه و ترکیه برای به دست آوردن یک
شانس در این "قلب آسیای مرکزی" در کمین نشسته اند.
دویچه وله
رییس جمهور کرزی روی ستراتیژی مذاکرات صلح غور می کند
آژانس خبری فرانسه از قول یک سخنگوی ریاست جمهوری افغانستان نوشته است که
رییس جمهور کرزی بعد از کشته شدن برهان الدین ربانی رییس شورای عالی صلح
افغانستان توسط یک فرد پاکستانی، روی ستراتیژی خود در موضوع مذاکرات صلح با
طالبان، غور می کند. در یک اعلامیه که دیروز از قصر ریاست جمهوری
افغانستان منتشر شد به وضاحت گفته شده است که قاتل آقای ربانی یک تبعه
پاکستانی بود.
تعداد زیاد افغانها در موضوع قتل آقای ربانی، بر پاکستان شک داشتند ولی اعلامیه دیروز ریاست جمهوری افغانستان قویترین و واضح ترین اشاره حکومت افغانستان، به دخالت پاکستان در قتل برهان الدین ربانی می باشد. رییس جمهور کرزی به روز جمعه، از ضرورت مذاکرات با پاکستان در موضوع صلح افغانستان سخن گفته و هم یاس و ناامیدی اش را از عدم موفقیت در تلاش ایجاد تماس با رهبران طالبان، منجمله ملا محمد عمر رهبر این گروه، ابراز داشت.
در اعلامیه دیروز ریاست جمهوری افغانستان، از قول یک مقام دخیل در تحقیقات در مورد این قتل گفته شده است، شواهد نشان می دهند که قتل آقای ربانی، در کویته پاکستان طرح ریزی شده و فرد انتحاری، تبعه پاکستان بود. مقامات افغان قبلاً گفته بودند، مرگ ربانی توسط شورای کویته در پاکستان طرح ریزی شده بود ولی طالبان خود مسوولیت این قتل را، به عهده نه گرفته اند.
در اعلامیه همچنان آمده است که قاتل آقای ربانی، از ساکنین منطقه سرحدی چمن بود. این ادعای ریاست جمهوری افغانستان، بر اساس شواهد موجود و اعترافات مردی که در رابطه با همین قتل دستگیر شده است، صورت گرفته. در اعلامیه ریاست جمهوری افغانستان همچنان آمده است که، اسناد و شواهد، همراه با بیوگرافی، آدرس، و نمبرهای تیلفون مربوط به همین قضیه، به حکومت پاکستان تحویل داده شده، تا متهمین دیگر هم در این رابطه دستگیر گردند.
اعلامیه دیروز ریاست جمهوری افغانستان چند ساعت بعد از آن منتشر شد که سیامک هروی، یکی از سخنگویان ریاست جمهوری افغانستان گفت، رییس جمهور کرزی، بعد از مرگ آقای ربانی، روی ستراتیژی خود در موضوع مذاکرات با طالبان، غور می کند.هروی به آژانس خبری فرانسه گفته است، مذاکرات صلح با طالبان به تعویق افتاده و رییس جمهور کرزی روی ستراتیژی مصالحه با طالبان غور میکند و به زودی در یک بیانیه تلویزیونی، ستراتیژی جدید خویش در موضوع مذاکرات صلح را اعلان خواهد کرد.
اعضای شورای عالی صلح هم به نوبه خود، از غور آقای کرزی روی ستراتیژی اش ابراز حمایت نموده گفته اند، مذاکرات صلح با طالبان نه، بلکه با حکومت پاکستان باید صورت گیرد. طالبان از دیر به این سو، پیشنهاد مذاکرات صلح از سوی حکومت افغانستان را رد نموده گفته اند، تا زمانی مذاکره نمی کنند که نیروهای خارجی افغانستان را ترک کنند.
ترور برهان الدین ربانی رییس شورای عالی صلح و رییس جمهور سابق افغانستان، بزرگترین ترور سیاسی، بعد از آغاز ماموریت نظامی امریکا در افغانستان بوده است. گفته می شود این حادثه ضربه جدی و محکمی بود برای امید و تلاش های آقای کرزی جهت مصالحه با طالبان. آقای کرزی به روز جمعه در جریان ملاقات با علمای دینی افغان، از اهمیت مذاکرات با پاکستان سخن گفته ابراز داشت که ملا عمر آدرس ندارد، پیام آور صلح طالبان یک قاتل برآمد، پس باکی صحبت کنیم؟؟ ملت افغان از من می پرسد که طرف دیگر مذاکرات کیست، جواب من، پاکستان است.
قابل ذکر است که ایالات متحده هم، فشارهایش بالای پاکستان را افزایش داده است که اقدامات جدیتر را برضد شبکه حقانی اتخاذ کند. نیروهای آیساف مستقر در افغانستان به روز شنبه گفتند، حاجی مالی خان یکی از قومندانان ارشد گروه حقانی را، که کاکای سراج الدین حقانی رهبر این شبکه می باشد، دستگیر نموده اند.
اعلامیه دیروز ریاست جمهوری افغانستان در حالی از تغییر در ستراتیژی رییس جمهور کرزی در موضوع مذاکرات صلح با طالبان سخن گفته است که سخنگوی وزارت خارجه افغانستان دیروز به خبرنگاران گفت، حکومت افغانستان در سه سال اخیر، با حسن نیت و برای ایجاد اعتماد با پاکستان، تلاش های جدی نموده است ولی متاسفانه شاهد کدام پیشرفت مشخص که انتظار آن را از پاکستان داشت، نبوده است.
در این حال بر اساس گزارش آژانس خبری اسوشیتد پرس، تعداد از تحلیلگران پاکستانی می گویند، تیره گی روابط پاکستان با امریکا و افغانستان می تواند، روی موضوع مذاکرات صلح در افغانستان اثر گذار باشد. احمد رشید نویسنده معروف پاکستانی و تحلیلگر امور افغانستان پاکستان گفته است، فکر نمی کند که در حال حاضر کسی مایل مذاکره باشد.
رفعت حسین یک کارشناس دیگر پاکستانی گفته است، پاکستان نقش مهم را در موضوع مذاکرات صلح در افغانستان داراست ولی به نظر من، نفوذ و نقش پاکستان در مساله صلح افغانستان، بیشتر از آنچه که است، جلوه داده می شود، ولی اگر برای موجودیت یک پل ارتباطی، جهت تماس و مذاکره نیاز باشد، به نظر من پاکستان می تواند این پل باشد مخصوصاً استخبارات پاکستان در این موضوع باید دخیل باشد.
در این حال آصف علی زرداری رییس جمهور پاکستان در یک تبصره که در واشنگتن پوست منتشر شده نوشته است، ایالات متحده به جای آنکه پاکستان را همچو یک شریک خود بداند، وقت زیاد خود را در دادن قومانده و دستور به پاکستان مصرف می کند. به نوشته زرداری، هر قدر ما زودتر تشنج های لفظی خویش را خاتمه دهیم و منابع خویش را برای مبارزه برضد درفش بنیادگرایی هم آهنگ سازیم، به همان اندازه زودتر، در کشوری که مردم، انسانها، قربانی می شوند، ثبات را برقرار خواهیم کرد.
اشتراک در:
پستها (Atom)