زندگی من کجاست





برادر ما مسلمانیم


درود بر اسرائیل برای هم دین خود که احترام میگزارد.


گزارش روزنامه جام جم از ویران کردن خانه های مهاجرین قانونی در شیراز شما هم به اسرائیل درود بفرستید







این جنایت کاران در مورد ورزشکار افغان اینگونه مینویسن شرم بر ایران وایرانی که برادر مسلمان خود را خوار میکند مرگ با د.
روزنامه خراسان صفحه 14 اخبار ، شماره سريال 17088 ،
يادم از افغانستان مي آيد آها از حامد كرزاي گفتيم. هر وقت يادم از افغانستان مي آيد كه زماني كه آن جا بودم، كنار مقر
رياست جمهوري در مزار شريف زمين خاكي بود كه در آن فوتبال بازي مي كردند و توپشان مي افتاد داخل مقر و نگهبان مانع ورود آن ها مي شد ولي اين فوتبال دوستان افغاني يك تشر به نگهبان مي زدند و توپشان را از مقابل اتاق برهان الدين رباني بر مي داشتند. يادم از نيك پي صاحب آماد كه بيخي تكله آدميه او. كله ازور بگردم كه بالكل حريفاي از خور ميده ميده كرد (اينجا به زبان افغاني بود) افغانستان در المپيك با ٤ ورزشكار شركت كرد و يك مدال برنز آورد. خدا را شكر كه بعد از طلاي ساعي ما از افغانستان جلو افتاديم. نيك پي در تهران آرايشگري مي كرد. گمان كرديد مربي اش حامد كرزاي بود.ولي خب مقام آورد مي دانيد دليلش چه بود؟ دليلش اين بود كه كل درآمد محصول ترياك افغانستان را براي قهرماني اين ٤ ورزشكار هزينه كرده بودند. البته ناگفته نماند كه اين برادر افغان ساكن تهران بوده و شايد دزدكي تمرينات تكواندوي تيم ملي ما را نگاه مي كرد، بنابراين اين آدم حتما تقلب كرده و مدالش صحيح نيست و مسئولين ورزش ما بايد بروند به المپيك جهاني شكايت كنند و بگويند كه اين مدال برنز حق ورزشكاران ما بوده كه اين آقاي افغاني آن را ربوده. اين جوري ما در جدول مدال ها پيشرفت مي كنيم. چه عيبي دارد، ماهي را هر وقت از آب بگيري تازه است. اصلا فيلم مسابقه همين آقا را به عالم و آدم بلوتوث كنند.
خبرتکان دهنده و جانسوز :
" اخراج ۱۶۰مهاجر افغان از ایران درهوای سرد و برفی" را خواندم .
آنطوریکه چند روز پیش اخطار دولت ایران مبنی بر اخراج مهاجرین افغانی را نیز خوانده بودم. این خبر از نگاه انسانی بسیار تکاندهنده است.
در تابستان امسال اخراج مهاجرین از ایران بهانه ای شد تا جلسه استیضاح در شورا به جلسه افتضاح در کابل تغییر شکل دهد و سر انجام بحران میان قوه مقننه و اجرائیه را دامن زد و پای قوه قضائیه نیز در میان کشیده شد.
وزیر خارجه و وزیر امور مهاجرین را خواستند از کرسی وزارت بپایان بکشانند ، زیر ا مهاجرین از ایران اخراج گردیده بودند. در همان روز استیضاح من در داخل شورا رفتم تا جلسه رااز نزدیک ببینم و بشنوم . دیدم وشنیدم ولی تا امروز من در آن باره جمله ای ننوشتم .
اما امروز بایست بنویسم وبپرسم :
آیا رئیس شورای ملی افغانستان آقای محمد یونس قانونی و اعضای شورای ملی افغانستان از اخراج مهاجرین اطلاع دارند و اگر آری چرا کنفرانس مطبوعاتی دایر نمیکنند و از حق مهاجر و پناهنده دفاع نمی نمایند و اعتراضیه ای رسمی به دولت ایران نمی سپارند؟
آیا رئیس سنای افغانستان آقای صبغت الله مجددی و اعضای مجلس سنای افغانستان از این اخراج مهاجرین خبر دارند و اگر آری چرا سکوت نموده اند ؟
من بر این با ورم که در همان تابستان امسال نیز آقای محمد یونس قانونی میتوانست به مثابه رئیس پارلمان اعتراضیه ای به دولت ایران بسپارد و از اخراج مهاجرین جلو گیری نماید وهم میتوانست در داخل پارلمان آجندا را برای ارزیابی اخراج مهاحرین از ایران طرح نموده و فیصله شورای ملی را به طرفداری مهاجرین صادر نموده و به دولت ایران احتجاج نماید تا از این بازی بالای مهاجرین دست بردار شود ،اما بازی با سیاست و سیاست بازی طوری بود که طراحان اصلی استیضاح بجای فشار آوردن بالای دولت ایران و دفاع از مهاجرین وحق مهاجرین برای تصفیه حسابهای گروهی خود برآمدند و همه دیدیم ومیدانیم که افتضاح تا کجا دامن کشید.
اینک از خود میپرسیم که چه باید کرد ؟
1 – تجارب سایر کشور ها نشان میدهد که بدون اعتراض نمودن به امر اخراج پناهندگان بر ضد دولت های اخراج کننده پناهندگان و بدون حق دفاع از امر پناهندگی - دولت ها همیشه از وجود و بودن ونبودن پناهنده ها به اشکال مختلف برای امیال سیاسی خود نفع برده اند و میبرند. از این اینرو باید تماشا چی نبوده و بایست اعتراض نمود.
من همه خوانندگان این سایت را به اعتراض نمودن برضد جمهوری اسلامی ایران و به دفاع از حق انسانی و پناهندگی همه پناهنده ها بویژه افغانهای مهاجر فرا میخوانم.
2- چگونه میتوان اعترا ض کرد ؟
تجربه نشان مید هد که هم خود پناهنده ها و هم همه مدافعین حقوق مهاجرین پناهنده میتوانند به اشکال مختلف و به صورت مسالمت آمیز برضد دولت جمهوری اسلامی ایران در سراسر دنیا اعتراض نمایند.
3- تجربه نشان میدهد که عموما چند نفر که از حق پناهندگی دفاع مینمایند و برضد ظلم وستم وتعدی اند ، میتوانند در سایر شهرها به گرد هم جمع شده وفراخوانی برای دفاع از پناهنده های افغانی که از ایران اخراج شده اند ومیشوند به نشر بسپارند و همه انسانهای آزاده را برضد این ظلم وستم فراخوانند.
4- تجربه نشان میدهد که میتوان در همه شهرها و در هر گوشه ای دنیا به راهپیمائی ها برضد جمهوری اسلامی ایران آغاز نموده و توجه جهانیان را جلب نمود تا جمهوری اسلامی ایران دست از این عمل ضد انسانی برای لحظه ای هم اگر ممکن است دست بکشد .
5- تجربه نشان میدهد که در پایان تظاهرات و راهپیمائی ها همیشه اعتراضیه هائی برای سازمان های بین المللی مانند سازمان ملل متحد و یا سازمان دفاع از حقوق بشر یا سازمان دیدبان حقوق بشر و یا خود سفارت خانه ها و کنسولگری های جمهوری اسلا می سپرده میشود و میتوان علیه این جنایت خشم وکین خود را اعلام نموده به این ترتیب بالای جمهوری اسلا می ایران به شکل مسالمت آمیز و دموکراتیک فشار سیاسی و اجتماعی را وارد کرد.
6- تجربه نشان میدهد که در سراسر دنیا بیشتر از دو ملیون نفر پناهنده و مهاجر ایرانی وجود داشته و همه آنها به اشکال مختلف مزه ظلم واستبداد جمهوری اسلامی ایران را چشیده اند و به شکل بالقوه و بالفعل برضد جمهوری اسلامی ایران میباشند. شرکت سازمانها و گروهائی متعدد دموکرات و ضد استبدادی ایرانی ها در سراسر دنیا در راهپیمائی ها و تظاهرات و مجالس تحسن به قوت ونیروی اعتراضی افغانها می افزاید وبه هیچ وجه از شعار ها و رنگ های شعار نباید هراس داشت و یا رمید.
7 – تجربه نشان داده است که میان سازمانها وگروها ی معترض تشکیل یک پلاتفورت واحد و پیدا نمودن نقاط مشترک به وقت زیاد وجرو بحثهای مفصل نیاز دارد .
8 – تجربه نشان داده است که برای جلوگیری از ضیاع وقت و به زود ترین فرصت اعتراضی را سازمان دادن نیاز به فراست و سعه صدر داشته و یکی از اشکال سازماندهی ساختن بلوک های مشترک در راه پیمائی ها و تظاهرات میباشد. بدین گونه که هر گروه و سازمان و یا حزب سیاسی اعلامیه ها و شعار ها و اعتراضیه های خود را بادرک سیاسی ،اجتماعی و تحلیلی که از قضیه دارد نوشته وبیرون میدهد و هیچ یک از شرکت کنندگان فردی ویا متشکل با این شکل از اعتراض نمیخواهد خود را بیرون بکشد. به این شکل گسترده ترین شکل راهپیمائی و اعتراض را میتوان سامان داد و از حق انسانی همه آنهائی که در این زمستان سرد و خنک سوزان به مثابه ابزار بیجان مورد سوء استفاده قرار میگیرند و از مرز های ایران اخراج میشوند ، دفاع انسانی نمود. همچنان میتوان به همه انسانهای فریب خورده باز هم گفت که در این عملکردهای مشخص است که یکبار دیگر دانسته میشود که شعار" اسلام مرز نمی شناسد " چگونه در ایران و پاکستان و سائر کشور ها مرز میشناسد. باید از انسان وانسانیت بدون در نظر داشت مرز ها دفاع کرد.
سعدی میگفت که :
بنی آدم اعضای یک دگر اند
که در آفرینش ز یک گوهر اند
چو عضوی بدرد آورد روز گار
دگر عضو ها را نماند قرار
تو کز محنت دگران بیغمی
نشاید که نامت نهند آدمی
من به تمام انسانهای آزاده در افغانستان و سراسر جهان این فراخوان را به مثابه فردی که سالها را در تبعید ومهاجرت گذشتانده و با تمام گوشت وپوست خود درد همه انسانهای اخراج شده و بیشتر از یک ملیون دیگر را که از ایران و دیگر کشور ها اخراج میگردندو بزور به افغانستان گسیل میگردند ، درک مینمایم تقدیم مینمایم وامیدوارم که قطره قطره دریا شود.
دریای سرد در این زمستان خموش و در این برفباری برضد جمهوری اسلامی ایران و به دفاع از مهاجرین افغان.
برضد ظلم وستم و استبداد متحد شوید و در افغانستان ومنطقه و سراسر دنیا اعتراض ها را سامان وسمت وسو دهید تا رژیم جمهوری اسلامی ایران بداند که :
خنک وسرما هرگز نمیتواند اراده مبارزه برای دفاع از حق زندگی نمودن ، حق پناهندگی و حق دفاع از آزادی ، دیموکراسی و عدالت اجتماعی رادر هم بشکند.
با فشردن صفوف خود در سراسر دنیا به دفاع از حق انسانهائی برخیزیم که از ایران اخراج شده ودر دشت های خنک وسرد رها شده اند و مرده اند و درسراشیب مرگ حتمی قرار دارند.
برضد اخراج بپا خیزیم.
سردی وخموشی را در مبارزه از حق انسان به گرمی و استواری تبدیل نمائیم.
اگر در داخل افغانستان هشتاد یا بیشتر از هشتاد حزب سیاسی که همه داعیه دموکرات بودن را دارند ، و ده ها سازمان گروه که داعیه مدنی بودن را دارند با اعتراض در سطح اعلامیه ها و یا تظاهرات و برپا ئی سخنرانی ها در درون وبیرون خانه ها و مجالس بپردازند ، ذهنیت مردم برای دفاع از حق زندگی نمودن ، دفاع از حق پناهنده ها و بهتر و انسانی ساختن شرایط زندگی در افغانستان تا جائی به سطح دیگری بلند خواهد رفت. و جمهوری اسلامی ایران نخواهد توانست هیچ پناهنده را از ایران اخراج نماید و یا بنام پناهنده باج بگیرد.
متشکل شوید و از حق پامال شده انسانها دفاع نمائید.
بازهم خبر تکاندهنده و استخوان سوز
"اخراج تعدادی دیگر از مهاجران افغان از ایران "
را خواندم و نمیتوانم خاموش باشم.
به نظر من همه افغانهای شرافتنمد در سراسر دنیا باید به خاطر اخراج مهاجران افغانی که یک عمل ضد ان است؛ اعتراض نمایند.
نوشتن من و نوشتن شما در ذات خود یک نوع اعتراض است و نا نوشتن یک نوع محافظه کاری !
من بخاطر دارم که در جریان جنگ چند ساله ایران وعراق از ده ها هموطن ام شنیده بودم که میگفتند : "در ایران میگویند که:
" راه بهشت از کربلا می گذرد "
و " هر روزه در کوی وبرزن ای که افغانهای مهاجر زندگی داشتند ، علاقمندان راه بهشت را جلب وجذ ب میکردند و به گردن شان یک کلید را می آویختند و میگفتند که کلید بهشت است و تعداد زیادی در جنگ رفتند و هرگز برنگشتند "
اینک تهران برای هموطنانم کلید دوزخ را در میان برفها به پاهای سرد و یخ زده هموطنانم می بندد و همه را راهی گورستان مینماید تا مخالفین خود را در زمینه سیاسی به تنگنا بگذارد.
این ماکیاولیسم شرقی با استبداد آسیائی گره خورده و استفاده از هر وسیله را برای رسیدن به هدف تقدیس مینمایند.
از خود می پرسم که این همه داد وبیداد بخاطر خدا ( ج) و محمد ( ٌص ) وعلی ( ک ) که از بام تا شام و در هر نماز جمعه گوش فلک را کر میکرد و میکند چه شد ؟
در این شکی نیست که هموطنانم سالها پیش از ظلم ظالم فرار کرده و به دیار ایران سراسیمه شده وسرگردان اند اما همه بخاطر حشمت وجاه نه بل از روی اجبار و جنگ های فرسایشی سی ساله اخیر به هرگوشه دنیا فرار کردند و ایران یک نمونه آنست.
در ایران تقریبا حد اکثر افغانها در صد ها و هزار ها کارخانه ها و مزارع مشغول کار و تولید بوده و ملیون هاملیون تومان را در پروسه انباشت سرمایه به کارفرمایان خورد و کوچک ایران سود به معنی اصلی کلمه اقتصادی رسانیدند اما حالا بحران سیاسی و اقتصادی گریبانگیر ایران شده است و این اخراج افغانها در ظاهر امر نشانه قوت دولت ایران است اما در واقعیت امر حکایت از بحران عمیق و بیکاری و بی روزگاری در جامعه ایران دارد. دولت جمهوری اسلامی ایران تصور میکند که با بیرون انداختن صد ها و هزار ها افغان از ایران ممکن بحران سیاسی و اجتماعی را از ایران بکاهد و افغانستان را در عمق بحران فروبرد اما این عملکرد ضد انسانی جمهوری اسلامی ایران هرگز نخواهد توانست بقای رژیم استبدادی را تضمین نماید.
من یکبار دیگربه همه عزیزان ای که نبشته ام را میخوانند فراخوان میدهم که :
بخاطر دفاع از بیچاره ترین انسانها که در سرما بسوی گورستان زمستان فرستاده میشوند دست به اعتراض بزنیم.
تمام سایت ها، روز نامه ها ، هفته نامه ها و رادیو ها و تلویزیون ها که داعیه دفاع از انسان وحق انسان را دارند بایست دست بکار شده و در سراسر جهان برضد جمهوری اسلامی ایران اعتراض نمائید. فرستادن این نبشته و نبشته های دیگر برای سایت ها و انتشار مجدد آنها صفوف اعتراض را گسترده تر میسازد. بویژه به سایت های عزیزان ایرانی بایست هرچه زود تر فرستاد و در تمام وقت ممکن دست بکار شد.
در پایان من نشانی الکترونکی و تیلیفون های وزارت داخله ایران را برای شما درج مینمایم وبا فرستادن نامه های اعتراضی از سراسر دنیا بر ضد جمهوری اسلانمی ایران اعتراض نمائید .
· تلفنخانه84861
· مديريت پايگاه اطلاع رساني88955827-84863007
· دفتر روابط عمومي8486302788960912خيابان فاطمي-وزارت كشور-طبقه 10-

ravabetomomi@moi.ir




· دفتر فن آوري اطلاعات وآمار8895128188951282خيابان فاطمي-وزارت كشور-طبقه 9

it@moi.ir





· تلفن گويا 138 تلفن گويا 138
در اخیر از شما میخواهم که جزئیات بیشتر این خبر را در سایت بی بی سی بخوانید !


كارگران افغاني ، مهاجرت ودهها ميليون دلار سود براي ايران
نويسنده: محمد حسين فياض
(نقدي بر مقاله توهين آميز روزنامه جام جم ايران )
در هفته گذشته ، روزنامه « جام جم »‌ مربوط به صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران ، مقاله اي را راجع به مهاجرين افغاني به چاپ رساند كه در رسانه هاي كشور افغانستان ، بازتاب وسيعي يافته و احساسات هزاران تن از اتباع اين كشور را برانگيخت .

(نقدي بر مقاله توهين آميز روزنامه جام جم ايران )
در هفته گذشته ، روزنامه « جام جم »‌ مربوط به صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران ، مقاله اي را راجع به مهاجرين افغاني به چاپ رساند كه در رسانه هاي كشور افغانستان ، بازتاب وسيعي يافته و احساسات هزاران تن از اتباع اين كشور را برانگيخت .
از آنجا كه در مقاله ياد شده ، نسبتهاي ناروا به مهاجرين افغاني ساكن ايران داده شده و يك نوع كينه ورزي از آن به مشام مي رسيد ، بر آن شدم كه اين مقاله را از زواياي مختلف به كندوكاو گرفته و راجع به برخي از مسائل مربوط توضيح دهم . لازم به ذكر است كه نسخه اي از اين مقاله براي روزنامه جام جم نيز ارسال خواهد شد كه بر اساس اصل آزادي بيان وتوجه به قانون مطبوعات ، اميدوارم كه آن روزنامه ، نشر نموده و حداقل از اين طريق ، احساسات صدها همزبان و هم كيش خويش را پاسخ گفته باشد .
مقاله مورد نظر ، با عنوان « مهمان همچو نفس راحت جان است ولي ...» توسط «‌دكتر غلامعلي آينه ساز »‌ كه ظاهراً استاد دانشگاه نيز مي باشد ، به دغدغه هاي ملت ايران ناشي از حضور مهاجرين ، آثار مختلف اجتماعي ، فرهنگي و اقتصادي حضور مهاجرين در ايران پرداخته بود . اما با وجود اين كه به برخي از محورهاي اساسي اشاراتي داشت ، نويسنده با الفاظ توهين آميز و استفاده ابزاري از موضوع مهاجرت ، تصورهاي شخصي خويش را نيز در لابلاي آن مقاله منعكس كرد . مهم تر از همه اين كه ـ جناب دكتر ، با يك جانبه نگري خود تلاش كرده است كه حضور مهاجرين افغاني در ايران را سراسر منفي جلوه داده و با تعقيب اين هدف ، احساسات دولت و مردم ايران را عليه مهاجرين تحريك نمايد . لذاست كه ما ضمن احترام به جناب دكتر و تشكر از جمهوري اسلامي به خاطر پذيرايي از مهاجرين هموطنم ـ ابتدا به جنبه هاي مثبت حضور مهاجرين و جهات سود آوري آنان براي دولت ايران خواهيم پرداخت . سپس تأملي بر مقاله آقاي دكتر خواهم داشت و از مقامات مربوط دولت ايران و افغانستان نيز انتظار دارم كه ضمن پيدا كردن راه حل مناسب براي بستن پرونده مهاجرت ، به برخي از ابهامات موجود پاسخ لازم را بد هند تاديگر شاهد انتشار چنين مقالاتي نباشيم .


بديهي است كه سيلي از مهاجرين افغانستان از اوائل دهه شصت به بعد بخاطر اشغال اين كشور توسط ارتش سرخ از يكسو و بخاطر اشتراكات ديني ، زباني وتاريخي از سوي ديگر ، رهسپار شهرهاي ايران گرديدند . بيش از 25 سال ميزباني ايران كه خاطرات تلخ و شيرين فراواني را با خود دارد ، قسمت پر فراز و نشيب زندگي مردم ما را تشكيل مي دهد . در اين مدت ، بسيار تجربه هايي را مردم ما به دست آورد و در مقابل ، بسيار تجربه ها ، نوع نگرشهاي جديدي را نسبت به جامعه افغانستان ، به كشور ميزبان انتقال داد .
داد و ستدها از جهات گوناگون فرهنگي ، سياسي ، اقتصادي قابل بحث بوده و هر كدام از اهميت بالايي برخوردار هست .
ناگفته پيداست كه امروزه در تعاملات سياسي كشورها ، آنچه مهم است ، منافع طرفين به خصوص منافع اقتصادي است كه خواه ناخواه بايد در ادامه روابط ، لحاظ شود. حال بايد ديد كشور ايران كه نزديك به سي سال ميزبان مهاجرين افغانستان بوده است ، چه منافع اقتصادي و سياسي ـ جداي از مسائل انساني ـ را درپهن نمودن سفره پذيرايي از چند ميليون مهمان خويش داشته است ، به طور گذرا به چند نكته اشاره خواهم كرد:
1 ـ استفاده از نيروي كار پرتلاش ، زحمتكش ، صداقتمندوكم توقع افغاني:
در اين سه دهه شايد كمتر ايراني ( به خصوص ولايات مركزي و شرقي ايران ) را پيدا كرد كه ساختمان هاي آنها توسط كارگران افغاني ، آباد نشده باشد. در اين قسمت بهترين جملاتي كه بتوان با آن حق مطلب را ادا كرد مثنوي بازگشت شاعر خوب كشور ما« محمد كاظم كاظمي» مي باشد كه در بيتي از آن مي خوانيم :
به هر چه آينه تصويري از شكست من است
به سنگ سنگ بناها نشان دست من است .
گرچندحضور كاگران و مهاجرين افغاني در ايران ، همواره ، موجب نارضايتي طبقه كارگران ايراني بوده و بارها آنها خواهان برخورد جدي دولت با معضل بي كاري شده اند ، اما دولت و شركت هاي خصوصي در ايران از حضور مهاجرين افغاني نهايت استفاده اقتصادي را برده است تا آنجايي كه يك سال پيش كه يكي از روزنامه هاي ايران با اعتراف به اين واقعيت تحت عنوان «‌سازندگان ايران ، اما بي نام و نشان »‌اين موضوع را مورد ارزيابي قرار داد.
شركت هاي خصوصي چند هدف را از به كارگيري كارگران مهاحر دنبال مي كند :
الف- چنانچه اشاره شد اين كارگران ، بيشترين كار را در برابر كمترين و يا متوسط ترين هزينه ، انجام مي دهند در حالي كه نه بيمه كارگري دارند ونه بيمه هاي ديگر.
ب ـ به موقع سر كار حضور دارند و تا پايان وقت حتي وقت هاي اضافي بدون نق زدن ، كار مي كنند و اين موضوع ، پيشبرد كار را سرعت مي بخشد .
ج ـ از آنجا كه اين كارگران ، از لحاظ روحي و اجتماعي در سطح پايينتر از كارفرما بوده و از سوي ديگر با مراجع قانوني آشنايي ندارند و يا اصلاً اين مراجعات را از اول منتفي مي دانند ، بسياري از كارفرماها با ارائه چك مدت دار ، از تله در رفته و ماه ها بر دستمزد كارگران بي زبان افغاني كار و تجارت مي كنند . اين ، در حالي است كه برخي از كارفرماها ميليون ها تومان دستمزد كارگران را در پايان كار انكار نموده و يا فرار مي كنند .

2- استخدام اين كارگران براي كارهاي شاقه :
كمتر سنگبري ، گاوداري ، جاروكشي خيابان ها و... را مي توان ديد كه كارگران ايراني در آنها حضور داشته باشند و اين چرخه هاي اقتصادي را زوربازوي كارگران افغاني به پيش مي برند .
3- استفاده از كمك سازمان ملل :
سازمان ملل متحد از ابتداي مهاجرت افغانها به ايران تا اكنون به جمهوري اسلامي ،‌جهت پذيرايي از دو ميليون و اندي مهاجر ، ميليون ها دلار كمك نموده است . اما رسانه هاي ومقامات جمهوري اسلامي هيچگاه از اين كمك ها يادنكرده وميزان سالانه آن را مشخص نكرده اند.
اين در حالي است كه يك دهم از اين كمك ها هم به مهاجرين نرسيده و يا صرف اشتغال زايي دولت ميزبان شده است . مثلاً تمامي مهاجرين با دسترنج خود ، امرار معاش نموده و از منازل رهني ، اجاره اي و اتاق هاي كارگري استفاده كرده ، هيچ بار سنگيني روي دوش دولت ايران نبوده اند . تنها فاكتوري كه دولت ايران در برابر مهاجرين و گرفتن كمك هاي سازمان ملل ارائه مي كند ، آموزش فرزندان مهاجر در مدارس دولتي تا مقطع دبيرستان وتعداد اندكي هم در دانشگاهها است كه اين هم در سالهاي اخير عمدتاً ، پولي شده است .
4ـ گرفتن پول از مهاجرين به بهانه هاي مختلف:
چنانچه اشاره شد ، مهاجرين اين طور هم نيستند كه مفت ومجاني خدمات اجتماعي ، آموزشي وصحي براي آن ها ارائه شود. مقامات مربوطه، جهت اطلاع رساني درست ، بايد بگويند كه از هر مهاجر براي تمديد ششماهه برگه اقامت شان حدود 40 هزار تومان دريافت مي گرددكه در مجموع با فرض بودن يك ميليون مهاجر قانوني، آن ها سالانه تا سقف 43 ميليون دلار تنها بابت تعويض برگه اقامت خويش براي دولت پرداخت مي كنند.

5 ـ صدور صدها ويزا در روز :
اين موضوع كه در دو سه سال اخير به وجود آمده ، روزانه تا مرز 100هزار دلار براي نمايندگاهي جمهوري اسلامي درآمد داشته است . بر اساس گزارش شاهدان عيني هر يكي از نمايندگي ايران در هرات ، قندهار ، كابل و مزار شريف روزانه 200 تا 600 صد نفرمتقاضي سفر به ايران جهت زيارت ، درمان ، تجارت ، سياحت وپيگيري مسائل حقوقي را ويزا مي دهند . حال، اگر رقم حداقل، همان 200 نفر را براي هر نمايندگي در نظر بگيريم ، روزانه 800 صد نفر ويزا گرفته و هر كدام در برابر هر ويزه ،100 دلار پرداخت مي كنندكه در نتيجه ، روزانه 80 هزار دلار در آمد را براي ايران ، قطعي مي كند .
لازم به ياد آوري است كه رقم ياد شده (80 هزار دلار در روز ) در هر ماه ( با محاسبه پنج روز تعطيلي = 25 روز) به دو ميليون دلار خواهد رسيد كه اين مبلغ درسه فصل سال ـ جز ايام زمستان ـ به 18 ميليون دلارصعود خواهد كرد.
و در داخل ايران نيز همين تعداد 800 صد نفر از سر مرز تا تهران (بدون در نظر داشت ولايات ديگر) مثلاً اگر حداقل30 هزار تومان معادل 35 دلار را مصرف كند ، روزانه 28 هزار دلار و در سال به هشت ميليون و چهارصد هزار دلار مي رسد كه در مجموع سالانه 32 ميليون و چهارصد هزار دلار نصيب ايران خواهد شد .

5- اخراج اجباري به بهانه مهاجرين غير قانوني :

در پشت صحنه اين موضوع شايد بتوان يك نوع تجارت را جستجو كرد ، زيرا دولت ايران خود هر قانوني را طبق اقتضاي زمان نسبت به مهاجرين ، صادر نمايد ، همان را به مرحله اجرا در خواهد آورد . از همين روست كه خود مي داند ، روزانه800 صد نفر وارد ايران شده واز اين تعداد به طور مسلم ، تعدادي به خاطر گزراندن مدت درمان ، پيگيري مسائل حقوقي و... در وقت قانوني 45 روز بر نمي گردد . لذا بعد از مدتي در جستجوي اين افراد برآمده وآن ها را ردمرز مي كند . چنانچه در اين روز ها تنها ازاردوگاه « عسكرآباد» ورامين در طي يك هفته 600 صد نفررد مرز مي شوند . اگر اين وضعيت را در سراسر ايران در نظر بگيريم ، شايد تعداد اخراج شدگان اجباري در هفته به مرز1000 نفر برسد . البته، اين در حالي است كه هزينه اين ردمرزكردن (يعني از هر نفر حدود 30 هزار تومان ودر كل 30 ميليون تومان ، معادل32600 دلار) را از خود آنها مي گيرند.
نكته لازم به ياد آوري ديگر اين كه درمعرفي مهاجرين غير قانوني نيز قرائت هاي مختلفي وجود دارد. برخي ، افراد فاقد مدرك طرح شناسايي سال 1380 وبرخي بنا بر يك ادعاي ديگر حدود800 هزار فرزند متولد شده از ازدواج افغاني ها با همسران ايراني شان را نيز مهاجرين غير قانوني به شمار آورده اند.

و اما تاملي بر مقاله دكتر آينه ساز
1 ـ اولين اتهام ناروايي كه جناب دكتر به مهاجرين افغاني نسبت داده عبارت زير است : «‌ اندک زماني پس از انقلاب اسلامي در ايران بنابر دلايلي که شايد در اوضاع خاص آن زمان توجيه پذير بود ، دروازه هاي شرقي ايران به روي ميليون ها افغاني فرصت جو که ظاهرا از فشار حکومت چپگراي خود به تنگ آمده بودند گشوده شد و ايرانيان ميهماندوست مقدم اين لشکر عظيم را که در نهايت فقر و گرسنگي به ايران سرازير شده بودند گرامي داشتند »
پرسش ما از آقاي دكتر اين است كه ايشان چه قدر با تاريخ آشنايي دارند ؟ اگر ايشان اندكي حوادث سالهاي دهه شصت را مرور نمايد ، خواهد ديد كه در سال 1359 ارتش تا به دندان مسلح اتحاد جماهير شوروي سابق افغانستان را به اشغال خود در آورد ، لذاست كه به قول حافظ :
ما به اين در نه بي حشمت و جا آمده ايم
كاز به حادثه اينجا به پناه آمده ايم
از اين روست كه تعبير «ميليون ها افغاني فرصت جو » هيچگاه درست نبوده ، و آنها تنها از فشار حكومت چپگراي خويش به تنگ نيامده بودند ، بلكه از تهاجم ارتش كمونيستي و ويراني خانه و كاشانه خويش به دولت اسلامي همجوار پناه گزيدند .
2 ـ واژه « افاغنه »‌براي ما افغان ها بسيار آزاردهنده و ناخوشايند است چرا كه از همان ابتدا از نوع به كارگيري آن توسط برادران ايراني خود يك نوع تحقيررا احساس مي كرديم و علت آن هم در اين است كه بكارگيري اين كلمه ، ناخوآگاه ذهن را به كلمه «‌فراعنه» ( جمع فرعون ) مي برد . از اين جهت است كه يكي از شاعران دردمند كشور ما گفته بود :‌ « هموزن با فراعنه آمد ، افاغنه ....»
افزون بر آن ،لازم به ذكر است كه در زبان فارسي ، هر كلمه اي را به « ها » جمع مي بندند نه كلمات ديگر . لذا جمع « افغان »‌ ، « افغان ها » خواهد بود نه افاغنه.
3 ـ جناب دكتر مدعي است كه « رفاه نسبي كه در سالهاي اخير ، براي مردم ايران فراهم شده ، كشور ايران از ديدگاه افغانها بهشت موعود و سرزمين بركت جلوه گر ساخته به نحوي كه زندگي كردن در ايران آرزوي هر افغاني است . لذا افغانه ترجيح مي دهند كه در پناه امنيت ايران زندگي كنند و تا آنجا كه بتوانند بستگان و آشنايان خود را در جدايي وطن و آمدن به ايران ترغيب كنند .... »‌
البته اين واقعيت را بايد پذيرفت كه كشور ايران به مراتب و از جهات گوناگون با كشور افغانستان تفاوتهاي زيادي داشته و طي 25 سال، مهاجرين افغانستان از مزيت هاي كشور ايران بهره برده است . اما با وجود اين ، هيچ جاي دنيا مانند وطن آبايي انسان نخواهد شد . در ايران ، بر فرض هر چه امكانات براي افغانها فراهم باشد باز هم آنها مهاجر خواهند بود . افزون بر اين كه جمله «‌ افغاني پدر سوخته » را بارها و بارها در گوشه و كنار ايران شنيده اند . بنابراين ، زندگي كردن در ايران نه تنها آرزوي هر افغاني است ، بلكه اگر دو فاكتور عدم امنيت و بيكاري در افغانستان اجازه دهد ، هيچ افغاني ، حاضر به ماندن در ايران ـ ولو به صورت يك روز ـ نخواهند بود .
ادعاي اين كه «‌افغانها در ايران علقه وطن خواهي و پسوندهاي مليتي در ميان آنان و سرزمين آبائي و اجدادي شان از بين رفته و يا كمرنگ شده است » ، نيز قابل قبول نيست . براي بطلان اين ادعا كافي است كه نويسنده محترم ، نحوه معاشرت مهاجرين افغاني را با يك ديگر و برگزاري مراسم عزاداري آنانان را در دهه محرم مورد ارزيابي قرار دهد ، آنگاه خواهد فهميد كه حس وطن خواهي و وفاداري به آداب ورسوم در ميان افغانها تا چه حد است .
4 ـ آقاي دكتر بدون اين كه مدركي را ارائه كند با تصور خود 36 در صد قتلهاي عمدي در ايران را به افغانها نسبت داده است: « آسان بودن ترددهاي غيرقانوني افاغنه از ايران به افغانستان و بعکس که معلول فقدان مرزباني هاي مستحکم و مقتدر در مرز طولاني 2 کشور است ، سبب شده وسوسه هاي خلافکاري در بسياري از افاغنه تشديد شود زيرا آنان مي توانند پس از انجام کارهاي خلاف قانون به افغانستان بروند و ناپديد شوند و از چنگال فرشته عدالت بگريزند. طبق آماري که از سوي مراجع قضايي کشورمان اعلام شده ، حدود 36 درصد قتلهاي عمدي که در ايران اتفاق مي افتد ، به وسيله افغان ها صورت گرفته است.»
البته بر خلاف ادعاي ايشان ، حسيني، قاضي دادسراي جنايي با اشاره به آماري از قول معاونت كشف جرائم آگاهي در استان تهران مي گويد: «13در صد از اين قتل ها را اتباع بيگانه ومخصوصاً افاغنه مرتكب مي شوند. اين قتل ها معمولاً‌از مسائل پست گرفته تا مسائل كلان رخ مي دهد وحتي نمي توان برآورد كرد قتلهاي كه اتباع بيگانه مرتكب مي شوند ، بيشتر در چه زمينه اي است. » (1)
با درنظر داشت 13درصد قتل ها توسط اتباع بيگانه ، چگونه مي توان همه اين قتل ها را به افغان ها نسبت داد در حالي كه ـ به قول فرمانده نيروي انتظامي استان تهران ـ اتباع ديگر كشور ها نيز در ايران حضور داشته وجرائم مختلف ديگري را نيز مرتكب مي شوند؟ « فرمانده نيروي انتظامي استان تهران با تاكيد بر وجود بيشترين اتباع خارجي در استان تهران گفت: هم‌اكنون نيم ميليون از اتباع عراقي، پاكستاني و بنگلادشي در اين استان سكونت دارند كه نزديك 200 هزار نفر از آنها غير مجاز هستند. وي در پاسخ به سؤالي در مورد ميزان وقوع جرائم توسط اتباع خارجي در استان تهران گفت:‌جرائمي كه از سوي اين افراد بروز مي‌كند در مورد اتباع افغاني‌ها بيشتر مربوط به خودشان است بطوريكه بيشترين جرائم خشن مانند قتل در بين خود افغانه صورت مي‌گيرد. وي با بيان اينكه جرائمي مانند جعل اسناد دولتي عموماً توسط اتباع بيگانه غير افغاني انسجام مي‌شود گفت:‌اتباع افغاني حتي در اختلافاتي كه در بين خود بروز مي‌كند ترجيح مي‌دهند تا موضوع به حاكميت كشيده نشود بلكه در بين خودشان حل و فصل گردد. » (2)
از سوي ديگر احمد حسيني ، مدير كل اتباع ومهاجرين خارجي به صراحت تاكيد كرده است ك پس از سر شماري اتباع خارجي در سال 1380 كه توسط آن اداره صورت گرفت كه طي آن ازهمه اتباع خارجي انگشت نگاري صورت گرفته ومحل زندگي وچگونگي اشتغال آن ها مشخص گرديد، آمار جرائم در ميان آنها كاهش چشمگيري داشته است .(3)
بنابر اين در اين رابطه به اين جمع بندي خواهيم رسيد كه آمار 36 درصدي ارائه شده از سوي آقاي آيينه ساز ادعاي بيش نبوده ونسبت خلافكاري افغانها آن طور كه ايشان وصف مي كند مطابق باواقعيت امر ساز گاري ندارد.
5 ـ در رابطه به آمار رسمي وغير رسمي مهاجرين افغاني در ايران نيز جناب آيينه ساز ـ بدون اين كه مدركي را ارائه كند ـ مي گويد : « افغان ها که آمار رسمي آنها حدود 2 ميليون نفر و آمار غيررسمي آنان به بيش از 3.5 ميليون بالغ مي شود، از يارانه هاي بسياري نظير يارانه نان ، بنزين ، حمل و نقل هاي درون شهري که از طريق کمک هاي دولت برقرار شده ، همانند ايراني ها بهره مند مي شوندکه اين امر در نهايت بر روند ارتقاي سطح زندگي مردم ايران اثر منفي خواهد گذاشت.»
لازم به ذكر است كه بر اساس گزارش احمد حسيني ، مدير كل اتباع خارجي در سال 1384 حقيقت مطلب چيزديگري را نشان مي دهد. وي مي گويد: « در سال 1380، 2 ميليون و پانصد هزار نفر تبعه خارجي در ايران زندگي مي كرد كه اطلاعات مربوط به آنها در رايانه هاي اداره ثبت شد و از تمامي افراد بالاي 18 سال خارجي مقيم ايران انگشت نگاري به عمل آمد و از دو ميليون 554 هزار نفر خارجي شناسايي شده در اين طرح، دو ميليون و 250 هزار نفر افغاني بودند و 202 هزار نفر هم اتباع كشورهاي عراق، پاكستان، بنگلادش و چند كشور ديگر بودند. بعد از انجام طرح شناسايي، عمليات بازگشت مهاجران افغاني از فروردين ماه سال 1381 آغاز شد كه اين عمليات براساس قرارداد امضا شده ميان ايران، دولت افغانستان و سازمان ملل به اجرا درآمد و طي آن تا سال گذشته حدود يك ميليون 210 هزار نفر از افغانيان به كشور خود بازگشتند و حدود 140 هزار نفر اتباع عراقي نيز به طور داوطلبانه ايران را ترك كرده اند.» (4)
ايشان در تازه ترين اظهارات خود افغاني ها يي ثيت نام شده را950 هزار و افراد فاقد مدرك وغير مجاز را حدود يك ميليون نفر اعلام كرده است . ( 5 )
اكنون با توجه به آمار هاي فوق به اين نتيجه خواهيم رسيد كه هم اكنون تمام افغانها در ايران ازيك ميليون و950 هزار نفر تجاوز نخواهد كرد. البته طبق ادعاي آقاي آيينه ساز كه افغانها از يارانه هاي دولتي مانند نان ، بنزين ، حمل و نقل هاي درون شهري استفاده مي كنند ، بايد گفت كه فاكتورهاي ياد شده در برابر سودآوري هاي كارگران افغاني ناچيز است . چرا كه اولاً هيچ تبعه خارجي طبق قانون جمهوري اسلامي ايران نمي تواند سند خودروي را به نام خود ثبت كند. ثانياً به فرض كه يك افغاني با وساطت يك ايراني ، داراي خودرو شد ، بايد نشان داد كه چه تعداد از مهاجرين داراي ماشين خواهد بود تا بگوييم كه چه قدر بنزين مصرف كرده است.
ثانياً از آنجا كه مهاجرين بيمه درمان ندارند ، سالانه چندين ميليون تومان به بيمارستانها ، درمانگاه ها و مطب هاي شخصي پزشكان ايران پرداخت مي كنند . در نتيجه ، داد و ستد طرفيني است ، نه اين كه مهاجرين ، طفيلي و سرباري باشند .
6 ـ آيين ساز در ادعاي پاياني خود آورده است : « طبق آمار اعلام شده از سوي مراجع رسمي کشور اتباع افغاني بيش از 800 هزار فرصت شغلي را از دست ايراني ها گرفته اند و اگر آمار افغاني هايي که به صورت غيرقانوني در ايران کار مي کنند و از ديد آمارگران پنهان مانده اند به اين رقم بيفزاييم به بيش از 1.5 ميليون فرصت شغلي بالغ مي شود.»
اين آمار هم از آن دسته گلهاي است كه نويسنده محترم به آب داده است ، زيرا ـ با در نظرداشت بودن يك ميليون و950 هزار افغاني در ايران در حالي كه از نصف بيشتر آنان را زنان ،كودكان ،پير مردان وپير زنان تشكيل مي دهد، چگونه ممكن است افغان ها بيش از يك ونيم ميليون فرصت شغلي را تصاحب كرده باشند؟ جناب دكتر ، نيك مي داند كه مشكل بيكاري در ايران تنها مشكل كارگران سر فلكه وكار هاي ساختماني نيست. هرگاه از مشكل بيكاري در اين كشور سخن گفته مي شود ، بيشتر مشكلات بيكار ي فارغ اتحصيلان دانشگاهها ست كه كار هاي اداري وپشت ميز نشستن را مي خواهند ، نه كارهاي شاقه ي سنگبري ، آجر پزي ،ساختماني، گاوداري وجاروكشي خيابان هارا.
در پايان اين نوشتار تذكر چند نكته را ضروري مي دانم :
الف ـ مساله مهاجرت وحضور افغان ها در ايران ، مساله جدي وقابل پيگيري است . بنا براين ، دولت ايران وافغانستان بايد تمام تلاشهاي خود را بكاربگيرند تا پرونده مهاجرت رابه شكل آبرومندانه وبه دور از هر گونه فشار حل گردد. از اين روست كه به نظر اين قلم ، راه حل اين موضوع در جوسازي ، دادن آمار هاي بلند وخلاف واقع وبه كار گيري لحن توهين آميز نمي باشد. چرا كه مناسبات دو كشور همجوار ،هم كيش وهم زبان ايران وافغانستان ريشه طولاني دارد كه به آساني نمي توان از اين موضوع دست برداشت؛ به خصوص كه منافع طرفين ، هميشه در گرو حسن همجواري،گفت وگو هاي دوستانه وروابط حسنه مي باشد .
ب ـ وظيفه قانوني رسانه ها ايجاب مي كند كه هميشه در پي انعكاس دادن واقعيت ها بوده وبا اطلاع رساني صحيح جامعه را متوجه چالشها ونا هنجاري ها نمايد . چراكه انتشار يك خبر ويا يك تحليل نا درست ممكن است عواقب تلخ واز دست رفتن جان چندين انسان را در پي داشته داشته باشد.
ج ـ هر جامعه اي با توجه به شرايط اجتماعي وفرهنگي خويش ، نا هنجاري ها ونا بساماني هاي را در پي داشته است . لذاست كه بودن افراد هنجار شكن ومتخلف ، واقعيتي است كه در هر جامعه اي وجود دارد. از اين روست كه ما منكر نداشتن چنين افرادي در ميان مهاجرين نيستيم . اما اين واقعيت ، دليل برآن نيست كه همه افغان ها به طور كلي ، مجرم ومتخلف باشند(چنانچه از نوشته آيينه ساز پيداست) . بنا براين، وظيفه انساني واسلامي رسانه ها تقاضا مي كند كه اصول ومباني نقد را در گفتار ونوشتار خويش رعايت نمايند .
د ـ مهمتر از همه اين كه ـ متأسفانه ـ در ايران برخي از قوانين ، جوابگوي نياز ها وواقعيت هاي موجود نمي باشد. مثلاً‌ برخي ازمقررات نيروي انتظامي راجع به اتباع خارجي را مي توان از اين دسته دانست. در اين مقررات هر تبعه خارجي كه يك روز در اقامت خود تخلف داشته باشد ، مبلغ 30 هزار تومان جريمه خواهد شد. اين در حالي است كه بسياري از افغان ها براي در مان وپيگيري مسائل حقوقي خود ناچارند بيش از موعد تعيين شده 45 روز در ايران بمانند. اما با اين وصف آنگاه كه همراه با گواهي از مراكز مربوط به اداره اتباع خارجي عرض حال شود ، در جواب خواهند گفت: «قانون اين است كه برويد ودوباره برگرديد.» حال، اين مسافر بخت برگشته اين همه پول را از كجا به دست آورد تا براي سه چهار بار رفتن وبرگشتن به افغانستان در طي مدت در مان وپيگيري مسائل حقوقي خود ـ آن هم در بروكرواسي ادارات ايران ـ پرداخت نمايد؟ حقير شاهد جريمه شدن بخت برگشته ي يك افغاني به مبلغ سه ميليون تومان بوده ام كه با چه زحمت آن را تهيه كرد. از اين جاست كه چنين افرادي بعد از آمدن قانوني به ايران با تمام شدن اقامت 45 روزه خود ، پاسپورت ها را به امان خدا رها كرده وبعد از اتمام كارها با معرفي خود به اداره اتباع به عنوان افراد فاقد مدرك ، عازم افغانستان مي شوند. بدين جهت است كه آمار فاقدين مدرك بالا رفته وبعد از مدتي با بوق وكرنا اعلام مي كنند كه طي سال جاري فلان تعداد فاقدين مدرك به افغانستان بازگشته اند !
البته واقعيت اين است كه با حضور مهاجرين طي يك ربع قرن ، سرنوشت افغان ها ومردم ايران باهم گره خورده وبودن اماكن زيارتي درايران مزيد بر علت شده است تا افغان ها براي آمدن به ايران اشتياق بيشتري داشته باشند. از اين جهت است كه جلوگيري از رفت وآمد افغان ها در ايران غير ممكن است . بنا براين ، ضروري است كه مقامات مربوط راه حل مناسبي را سنجيده ، مشكلات موجود را حل نمايند.
والسلام
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ­ هموطن سلام , جمعه 4 شهريور 1384
3- روزنامه كيهان سه شنبه 24 خرداد 1384
4 ـ همان
5 ـ روزنامه اقتصاد ايران 30/5/1385

کفتارها

سلام :
امروز این موضوع برای قشر افغان مهم نیست که ایرانی ها چه بر سر ملت رنج کشیده افغان چی میارند.
امروز افغان فقط باید پول بدهد و هیچ چیز هم نگوید .
ایرانی که ادعای مسلمان بودن میکند بر سر ملت افغان چه بلای که نمیارد .
از اردوگاه که تمام روز در کانتینر باید باشید چه هوا سرد باشد چه گرم باید به کار اجباری برید.
اما مهاجرانی که به قول خودشان قانونی در ایران هستن چه روزهای که باید در صف بیستید تا کارتی بگیرید که هیچ ارزشی ندارد
تا حالا از خودتان سوال کردین که چرا باید دو نوع کارت برای مهاجرین صادر شود کارت طلائی وکارت نارنجی چرا برای نور چشمیهای کارت طلائی صادر میشود .
خوب برای نظام جمهوری کار می کنن چه کاری چاه میکنن نمکی میکنن نه جاسوسی برای ایران اسلامی/ اموزش در قرارگاهای سپاه
بردن سلاح برای خائنین در افغانستان. چرا باید افغانستان نا امن باشد؟ چون برای ایران خطر دارد.
امروز روز سوال کردن است ؟ از کی سوال کنیم ؟اداره اتباع؟ یا احمدی نژاد؟
تا بعد که به این سوال ها جواب بدم خداحافظ